حواسمان هست کجا زندگی می کنیم(4)
شاخص های معماری سنتی
اتاقي را در نظر بگيريد که به سبک معماري مدرن ساخته شده. اين اتاق صرفا جايي براي سکونت است؛ مثل اکثر خانههاي امروز فضايي صرفا کمّي است. معماري يا هنر بايد به انسان کمک کند تا او به کمال معنوي برسد، بايد ببينيم که آيا اين خانه ممّد انسان در اين سير و استکمال معنوي هست يا نيست؟! اگر صرفا مبناي کمّي داشته باشد و کيفيت مد نظر نباشد، اين بنا تنها ابعادي دارد، چارديواري محصور و انسان در آن زندگي ميکند و فقط نيازهاي مادياش برآورده ميشود؛ يعني فقط به ضرورياتي که از آن گريزي ندارد، بسنده ميکند. هدف از ساخت اين خانه فقط اين است که ضرورتي را برآورد، تنها جايي باشد که او در آن سکني گزيند، طوري نيست که نيازهاي معنوي را برآورده سازدمعماري بايد طوري باشد که در انسان، تفکر و تأمل ايجاد کند و ارتباط با هستي صورت گيرد. در بيشتر خانههاي قديمي در هر لحظه اين امکان وجود داشت که انسان با آسمان و فضاي نامتناهي ارتباط برقرار کند. انسان احساس ميکرد که جايي که در آن زندگي ميکند، جزئي از آن فضاي نامتناهي است و اين ارتباط به نحوي برقرار ميشد، يا حداقل حياطي در خانهها بود؛ اما بيشتر خانههاي کنوني اين امکان را ندارند و انگار انسان در زندان به سر ميبرد و ديگر مجال تفکر ندارد. آپارتمانهاي امروزي در واقع يک زندان محترم است! انسان معاصر در فضايي زندگي ميکند که او را محدود ميکند؛ يک فضاي محدود کمّي که هيچ ارتباطي با عالم خارج ندارد. اين حالت، يک زندان محترم است؛ منتها زنداني که خيلي بهتر ساخته شده است! به هر طرف که نگاه ميکنيم، ديوار است؛ اما خانههاي قديم اين گونه نبود…….