معماري سنتي ايران بعد از اسلام چه ويژگيهايي دارد؟(1)
بخش “حواسمان هست کجا زندگی می کنیم ” به پایان رسید از این قسمت می خواهم به روند معماری ایرانی بعد از اسلام بپردازم که طی یک مصاحبه ای با آن برخورد کردم:
معماري ايران بعد از اسلام، واقعا حکمت وحياني را در قالب معماري بيان کرده است. حکمت، بينش الهي است و در واقع باطن وحي است و به بهترين وجه در معماري ايراني اسلامي نمود دارد. به طور کلي معماري اسلامي هر جا که اسلام نفوذ کرده، متجلي شده است و اين يکي از بزرگترين معجزات وحي است که ميتواند هنر را متحول کند و در واقع حکم کيميا دارد. معمولا مراد از کيميا اين است که مس را تبديل به طلا ميکند؛ اما کيمياي معماري بالاتر از کيميا به معناي متعارف است؛ براي اينکه خشت، خاک و گل و … را تبديل به آثار هنري کرده است. هنرمند اسلامي با الهام گرفتن از باطن وحي توانسته همان مبادي وحي را ـ هم اصول و هم فروع را ـ در هنر و خاصه در معماري به کار ببرد.
بزرگي گفته است: «بهترين راه براي شناختن اسلام اين است که وقتي معماري اسلامي را در سراسر کشورهاي اسلامي مطالعه کنيم، وحدتي را مشاهده ميکنيم و ميبينيم که تمام اصول وحياني در آن متجلي است.» مثلا اصل توحيد يعني ارتباط بين وحدت و کثرت به بهترين وجهي در معماريهاي بزرگ اسلامي به کار رفته است. در ساخت گنبد و يا ساختن يک فضا، اصل توحيد را ميتوان ديد و نمودي از اصل نبوت و ولايت را ميتوان در آن متجلي ديد. فضا، فضاي مقدس است؛ يعني شما وقتي که از يک فضاي بيروني وارد فضاي مسجد ميشويد، وارد يک فضاي مقدس الهي ميشويد که شما را به عبادت دعوت ميکند و ما را در فضايي روحاني قرار ميدهد و آماده عبادت ميکند. گويي عينا در حضور خداوند هستيم…