امان از گناهی که کوچک شمرده شود....
امام صادق (ع) مى فرمايند: هر بنده اى كه عمل قوم لوط را جايز انگارد
از دنيا نخواهد رفت مگر آنكه به همان عذاب قوم لوط مبتلا خواهد گشت
اما انسانها آن را نمى بينند.
امام صادق (ع) مى فرمايند: هر بنده اى كه عمل قوم لوط را جايز انگارد
از دنيا نخواهد رفت مگر آنكه به همان عذاب قوم لوط مبتلا خواهد گشت
اما انسانها آن را نمى بينند.
حضرت آیت الله العظمی بهجت رحمت الله علیه:
خدا می داند یک صلواتی را که انسان بفرستد و برای میتی هدیه کند،
چه معنویتی، چه صورتی، چه واقعیتی برای همین یک صلوات است!
۩ (اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُم) ۩
میگن یکی از بهترین کارها ضلوات فرستادن برای مرده های بی وارث هست.
آن چه که مسلم است انسان بعد از مرگ دست خودش از عمل کوتاه می شود و با اعمالی
که از پیش فرستاده چه نیک و چه بد مأنوس و همدم است. ولی با توجه به روایات متعدّدی
که از معصومین نقل شده است در می یابیم که اعمال نیکی که به نیّت مرده انجام می گیرد
سبب نجات و رهایی او از عذابها و فشارهای قبر است و حتی سبب رهایی او از عذاب آخرت.
و بالاتر اینکه خود مردگان از فرزندان و خویشان خود انتظار دارند که به فکر آنها بوده و برایشان
صدقات و خیراتی بدهند. چنانچه از لبّ اللباب قطب راوندی مروی است که مردگان در هر شب
جمعه می آیند و فریاد می کنند ای اهل من، ای فرزندان من، ای خویشان من، به ما مهربانی
کنید، ما را به خاطر بیاورید، ما را فراموش نکنید، بر ما و غربت ما رحم کنید، بدرستیکه ما در
زندان تنگی و اندوه و زاری و غم و سختی هستیم به ما رحم کنید و بخل نکنید به دعا و صدقه
و شاید خدا به ما رحم کند
خواجه نصيرالدين طوسي در يك نگاه
اسم:محمد بن حسن مكي ابو جعفر معروف به خواجه نصيرالدين طوسي
ولادت:۱۱ جمادي الاول سال ۵۹۷ هجري در طوس
وفات:۱۸ ذي الحجه سال ۶۷۲ هجري در كاظمين
مدت عمر:۷۵ سال
تمدن چيست و سهم خواجه نصيرالدين طوسي در تمدن بشريچيست؟
تمدن براساس تعاريفي كه از آن شده عبارت است همكاري مردم با يكديگر در امور زندگاني وفراهم ساختن اسباب ترقي و آسايش; و اصولا ظهور تمدن هنگامي امكانپذير است كه امنيتو آسايش برقرار باشد و اين مهم در زمان خواجه نصير بخاطر حمله مغول به ايران ميسر نشدمگر با يك سياست خاص كه آنهم پيدا كردن ضعف دستگاه حكومتي بود كه پايبندي آنها بهمسايل خرافي همچون پيشگوئي و خواب ديدن توجه خواجه نصير را به خود جلب كرد و او ازهمان نقطه، سياست عملي خود را به اجرا گذاشت كه همكاري با دستگاه در آن مقطع و عدمبرخورد با مسايل خرافي مورد اعتقاد آنها يكي از سياستهاي مورد نظر بود كه تاريخ در گذر ايامپاسخ به خدمت گرفتن چنين دستگاهي را داده است كه آنهم مهار جنگ و باز گرداندن آرامش بودكه براي پيريزي هر تمدني لازم است; داستان ذيل تائيد سياستهاي بكار گرفته شده توسطخواجه نصير است كه به اختصار از نظرتان ميگذرد:
پس از اينكه خواجه نصيرالدين طوسي در دربار هلاكو خان محبوبيت يافت و بعنوان مشاورانتخاب شد از فرصت بدست آمده كمال استفاده را برد و شروع به پيريزي بناي تمدن عظيمينمود كه تاريخ از آن بهرههاي فراواني برده است.
نشانههاي تمدن
ـ رفتن به دربار هلاكو خان و مهار جنگ و خونريزي و برگرداندن آرامش
ـ احترام و تكريم علماء و دانشمندان
ـ تأمين هزينه زندگي دانشمندان از طريق موقوفات و ساخت اولين كوي دانشمندان وابسته بهرصدخانه مراغه
ـ دعوت دانشمندان و صاحبنظران از ديگر بلاد به مراغه
ـ تأسيس رصدخانه مراغه و يا به تعبيري دانشگاه مراغه
ـ جمعآوري و خريداري كتب و تأسيس كتابخانه
يكي از عوامل تمدن و ابزار رشد و ترقي، علماء و دانشمندان ميباشند كه خواجه نصيرالدينطوسي از اين عامل بخوبي استفاده كرد. در حقيقت خواجه نصيرالدين طوسي در زمان خودشتمدني بنا نهاد كه ميتوان گفت عاليترين بناي تمدن بوده است كه امروزه ما نيز بخشي از تمدنرا وامدار و مديون افكار و آثار و خدمات آن نابغه اسلامي هستيم.
براي تكميل بحث لازم است كه به يك پرسش پاسخ داده شود; و آن پرسش اين است كه آيااصولا رفتن علماء و دانشمندان به دربار درست است يا خير؟ اين سئوالي است كه از ديربازمطرح بوده و جوابها نيز مشخص است و آن اينست كه; كدام و چه عالمي به دربار ميرود؟ اگرعالمي خود ساخته باشد آيا رفتن او محل اشكال است؟ كما اينكه در مورد خواجه نصيرالدين،اكثر علماء اتفاق نظر دارند و رفتن او را به دربار مورد تائيد قرار دادهاند.
حضرت امام خميني (ره) بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران درباره خواجه نصيرالدين طوسيچنين ميفرمايند:
… و اما قضيه خواجه نصير و امثال خواجه نصير شما ميدانيد اين را كه خواجه نصير كه در ايندستگاه وارد ميشد نميرفت وزارت بكند ميرفت آنها را آدم كند نميرفت براي اينكه در تحتنفوذ آنها باشد ميخواست آنها را مهار كند تا آن اندازهاي كه بتواند; كارهايي كه خواجه نصير برايمذهب كرد آن كارهاست كه خواجه نصير را خواجه نصير كرد.
با اين كلام حضرت امام (ره)، رفتن خواجه نصير به دربار نيز منتفي ميشود. پس با رفتن او بهدربار هلاكو، انسانهاي زيادي نجات يافتند، كه سني و شيعه بودن هم مطرح نبوده، بلكه وقتي بهتاريخ مراجعه ميكنيم ميبينيم كه ابن ابيالحديد شارح نهجالبلاغه كه شيعي مذهب نبودهخواجه نصير براي نجات جان او اهتمام كامل ورزيده است. درست در زمانيكه علماء ودانشمندان و انسانها كشته ميشدند و از علم و فرهنگ دانش خبري نبوده خواجه نصير در همانعصر و از ميان همان قوم پايههاي تمدن را ميريزد كه براي هميشه باقي است.
بهترین جای عالم از دیدگاه خواجه نصیرالدین طوسی
عطاملک جوینی که یکی از وزیران دربارهلاکو میباشد و کتاب تاریخ جهانگشای او معروف است به خواجه نصیرالدین طوسی گفت اکنون که ایران در زیر یوغ اجنبی است و هیچ جای نفس کشیدن نیست بهترین جای دنیا برای اقامت گزیدن کجاست تا از برای رشد و حفظ جان به آن جا در آییم؟
خواجه خنده ایی کرد و گفت : بهترین جا ایران است و از برای شخص خود من زادگاهم توس. شما را دیگر نمی دانم مختارید انتخاب کنید و عزم سفر نمایید. عطاملک پاسخ داد برای دانشمندانی نظیر ما بستر آرامش دروازه های باشکوه تری به روی آیندگان خواهد گشود و خواجه به طعنه گفت البته اگر آینده ی باشد!
چرا که فرار اهل خرد، نفع شخصی عایدشان می کند و در این حال دیار مادری هم چنان خواهد سوخت امروز مهم ترین وظیفه ما ایستادن و خرد را به کار بردن برای رفع ایستیلای اجنبی است و اگر این کار نتوانیم دیگر فایده ایی برای زنده بودن نمی بینم.
عطاملک جوینی در حالی که به زمین می نگریست به خواجه نصیر الدین طوسی گفت : برای من بزرگ ترین نعمت همین است که در کنار آزاده مردی هم چون شما هستم.
آن که به سرنوشت میهن و مردم سرزمین خویش بی انگیزه است ارزش یاد کردن ندارد.
انسان بايد احساس کند که هميشه با فضاي نامتناهي ارتباط دارد. او براي نامتناهي ساخته شده و محصور کردن فضاي نامتناهي و در يک فضا ماندن، ممّد زندگي معنوي نيست و انسان را محدود ميکند.
برخي از کساني که در آپارتمان زندگي ميکنند، نوعي دلسردي، پژمردگي، افسردگي و يأس دارند. انسان براي تأمل، تفکر، انديشيدن درباره هستي و … ساخته شده است. هر انساني ذاتا عاقل است و بايد طوري باشد که نوع معماري او را در فضايي قرار دهد که با فضاي هستي، عالم و رمز و رازش ارتباط داشته باشد، يکي باشد، وحدت داشته باشد و اين زماني است که معمار آن را درک کند و بتواند بيانش کند.
وقتي که نسبت به آن بياعتنا باشد و برايش مسأله مهمي نباشد، اثر معکوسي خواهد داشت. ثانيا عالم، عالم معاني است؛ يعني معماري فقط برپا کردن ديوار و نهادن سقف و … نيست. معمار بايد بتواند معانيي چون وحدت و کثرت را به صورت رمزي در اثرش بيان کند تا فضاها پاسخگوي ابعاد مختلف وجود باشد. انسان موجود بسيار پيچيدهاي است. هر فضايي بايد پاسخگوي بعدي از ابعاد وجودي انسان باشد. اگر به يک ساختمان نمونه قديمي نگاه کنيد، طاقهاي مختلف و فضاهاي مختلف دارد و هر کدام متنوع و پاسخگوي نيازهاي دروني و ساحتهاي مختلف وجود انسان است
مجمع البيان در تفسير آيه وَ تَقْطَعُونَ السَّبِيلَ مى گويد: با قناعتى كه مردان به يكديگر نموده بودند خوف اين مى رفت كه نسل انسانها برچيده شود. قوم لوط حتى به كسانى كه از ديار آنها عبور مى نمودند نيز رحم ننموده و با پرتاب سنگ خويش آنها را مورد هدف قرار مى دادند و سنگ هر كس كه به هدف اصابت مى كرد صاحب آن رهگذر گرديده و با او به لواط مى پرداخت آنگاه سه درهم به عنوان غرامت بدو مى داد آنها براى اين عمل زشت در ميان خويش قضاتى داشتند كه در موقع ضرورت به دادرسى مى پرداخت. همچنين در تفسير آيه وَ تَأْتُونَ فِي نادِيكُمُ الْمُنْكَرَ گفته شده كه قوم لوط در مجالس خويش بدون هيچگونه حياء و شرمى باد معده و صدا خارج مى ساختند. همچنين آنها با يكديگر در انظار عمومى به لواط مى پرداختند و خداوند به همين خاطر عذاب خويش را كه بارانى از سنگ آسمانى بود بر سر آنها فرو ريخت و بعضى گويند كه آن عذاب آب سياه رنگى بود كه بر پهنه زمين جارى گشت………..