راه بی زمان

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

مقاله نویسی (3)

29 تیر 1395 توسط ملا معماری در این وادی

توضيح هر يك از مولفه‎هاي ساختار ظاهري و فيزيكي

يک مقاله تحقيقی به طور کلی می‌تواند در برگيرنده ساختاری مشابه ساختار زير باشد.


١- عنوان و يا موضوع

عنوان يا موضوع یكی از مهمترین بخش‌های یك مقاله و معرف كل مقاله است. عنوان يكي از اجزاء اصلي است كه در خيلي از موارد به جهت مغايت آن با موضوعات نوشته شده در مقاله باعث مردوديت توسط متخصصين و ارزيابان ميگردد.
گاهي از اوقات هر دو با هم در يك مقاله قرار مي‎گيرند در اينصورت عنوان مي‎تواند مفهومي كلي باشد ولي موضوع بايد دقيقاً به مسأله بپردازد. در اينگونه موارد عنوان جذاب و كمي دورتر از موضوع انتخاب مي‎شود و با دقت در موضوع، عنوان انتخاب شده، معني اصلي خود را آشكار مي‎كند ولي بايد دقت كرد كه بي‎ربط نباشد. عنوان به عنوان تابلوي يك مغازه اولين و شاخص‎ترين نشانگر محتواست كه حس و كنجكاوي خواننده را بر مي‎انگيزاند. در صورتي كه يكي از آنها (عنوان يا موضوع) فقط انتخاب شود بايد داراي خصوصيات زير باشد:


• پرهيز از عنوان‌های کلی و روزنامه‌ای؛
• استفاده از صفت و موصوف‌های لازم برای گوياتر نمودن عنوان؛
• دارا بودن جذّابيت برای جذب مخاطب؛
• فشرده و مختصر و يادآوردنی؛
• دوري از پيش داوري، مثل علل عقب ماندگي مسلمانان؛
• پرهيز از اصطلاحات نامأنوس و اختصار؛
• توجه به اين نکته که عنوان يک برچسب است نه جمله.
• با توجه به اينكه در تحقيق عموماً موضوع تحديد مي‎شود اين دامنه (جامعه هدف) در عنوان آشكار شود، مثل بررسي ميزان ارتباطات در گسترش مواد مخدر در دبيرستان‎هاي پسرانه.
• اگر مفاهيمي در توصيف انجام كار نقش موثر داشته در عنوان ذكر شود.
• عنوان نبايد نتيجه تحقيق را به صورت ثابت شده و قطعي بيان كند
مثال عنوان: گوهري در صدف
موضوع: نقش حجاب در شكل‎گيري شخصيت


٢- هدف


نوشتن هدف به عنوان يك جمله مسير اصلي تحقيق را نشان ميدهد خواننده مطلب در همان ابتدا تصميم خود را براي خواندن مقاله مي‎گيرد. (دقت داشته باشيد: هدف با نتيجه متفاوت است. هدف در يك جمله كوتاه مسير را مشخص ميكند و نتيجه اثبات قطعي تحقيق را به صورت كامل نشان مي‎دهد)

٣- ساختار يا فهرست اجمالي

آنچه كه حركت مرحله به مرحله در تحقيق نشان ميدهد ساختار يا فهرست تحقيق است. وجود ساختار منطقي نشان از تفكر منطقي محقق و روش درست او حكايت دارد. ساختار با فهرست متفاوت است در مقالات كوتاه از ساختار استفاده مي‎كنند و در مقالات مفصل تر از هم ساختار و هم فهرست بكار گرفته مي‎شود.
آنچه كه ضروري است ترتيب منطقي ساختار و يا فهرست اجمالي است كه بايد با متن يكي باشد.
تفاوت های ساختار مقاله با فهرست مقاله
ساختار مي‎تواند مفهوم اصلي چند صفحه‎ي به هم مرتبط باشد اما فهرست بايد به صورت جزئي با محتوا انطباق داشته باشد.
ساختار مي‎تواند شماره صفحه نداشته باشد اما فهرست شماره صفحه دارد كه دقيقاً بايد بر عنوان فهرست منطبق باشد.
ساختارها زير مجموعه‎هاي ريزتري دارند كه شايد در متن به صورت مشخص نباشد اما فهرست همان زير مجموعه‎ها به صورت مشخص است.


٤- كليدواژه يا واژگان كليدي

كليدواژه‎ها، مفاهيم اصلي يك مقاله هستند كه بيشترين تكرار را دارند البته كلمات ربط و اضافه و افعال شامل آنها نمي‎شود. صفت و موصوف و مضاف و مضاف اليه‎ها به عنوان كليدواژه استفاده مي‎شوند. عنوان مقاله، و موضوع آن در صورتي كه جمله نبوده و مرتبط باشند كليدواژه محسوب مي‎شوند. كليد واژه، يك كلمه تا حداكثر 3 كلمه‎اي است و در جستجوها به عنوان پل ارتباط بين جستجوگر و مطلب قرار گرفته و او را به محتوا مي‎رساند. نويسنده کلماتي که اصل مقاله بر اساس آن نوشته شده است را به عنوان واژگان كليدي معرفي مي‎كند. و جستجو گر با استفاده از كلمات اصلي ذهني خود به دنبال مقاله مي‎گردد. پس دقت هر چه بيشتر در اين كار، راه را براي دسترسي آسان‎تر به مقاله ما باز مي‎كند.
هر چه كليدواژه‎ها كلي‎تر باشد دامنه جستجوي اطلاعات بيشتر خواهد بود. عموماً در تحقيقات ميداني وسيع و بنيادي از كلمات كلي استفاده مي‎كنند هر چند اطلاعات به دست آمده خيلي زياد است ولي از اتقان بيشتري برخوردار خواهد بود. براي پيدا كردن اطلاعات با دامنه كم از كلمات تركيبي (2كلمه يا سه كلمه باهم) استفاده مي‎كنيم.
مثال: رسانه (دامنه بسيار گسترده)، رسانه و كودكان (دامنه محدودتر)، نقش رسانه و كودك(دامنه بسيار محدودتر)


٥- بدنه

     مقدمه
مقدمه مقاله در چند جمله يا پاراگراف توجيه‎گر و نقشه تحقيق است. ادبيات مناسب در مقدمه باعث خواهد شد تا خواننده در همان ابتدا انگيزه مطالعه پيدا كند. مقدمه بخشي از يك مقاله است كه بيان كننده علل بررسي اين موضوع، انگيزه آن، هدف و سابقه تحقيق در آن ذكر شده است. مقدمه بايد به طور اجمال به سوال اصلي و سوالات فرعي بپردازد.
عده‎اي مقدمه را جزء يك مقاله نمي‎‎دانند ولي واقع اين است كه مقدمه بخشي از مقاله تحقيق ماست.
مقاله خود مي‎تواند داراي دولايه باشد. يك لايه كه در آن به بررسي روش كلي كار كه شامل ادبيات موضوع، ارائه تئوري‎ها، روند و سير تحقيق، محدوده زماني كار، مشكلات و شيوه كار و اهداف بسيار كلان آن باشد كه اين بخش مي‎تواند به عنوان پيشگفتار نيز آورده شود.
لايه ديگر محل ورود به بحث اصلي است كه بخشي از مقاله ما خواهد بود.


نكاتي كه بايد در مقدمه رعايت شود:
تعريف مسئله (بيان هدف) به طور صريح و روشن، و قلمرو تحقيق؛ و بيان زواياي مختلف ديگر مسأله
چيستي مسأله
طرح اهميت و ضرورت آن؛
طرح سوابق تاريخی موضوع و بررسي تفاوت اين پژوهش با كارهاي قبلي؛
علل بررسي موضوع و اثر نبود آن (طرح مشكل و آثار آن)
طرح سوالاتي كه مقاله به آن پاسخ خواهد داد (ابعاد مختلف مسأله)
تاثير نتايج تحقيق در وضع فعلي
ارائه اجمالي فرضيه
روش تحقيق: مواد و روشها ( نحوه گردآوري داده‎ها به چه صورتي بوده است: جامعه آماري و ويژگي‎هاي آن، نمونه آماري، حجم نمونه، منطق انتخاب آنها، روش نمونه گیری و علت انتخاب روش، ابزار جمع آوری اطلاعات، گروههای موجود در طرح و نحوه کنترل متغیرها، اعتبار وپایایی، روش تحلیل داده ها ودلیل انتخاب آزمون های آماری)
تعريف متغيرها
طرح طبقه‌بندی‌ها و شاخه‌های مرتبط با موضوع؛
ارائه تعاريف اصطلاحات اصلی و علائم و اختصارات؛
مقدمه بايد از تعارفات و ابهام به دور بوده و به صورت كاملا شفاف، نمايي از كل مقاله ايجاد كند.
مروری کلی بر مقاله.
اين بخش می‌تواند با بخش بعدی ترکيب شود.

 نظر دهید »

اقتصاد مقاومتی خانه ما(2)

28 تیر 1395 توسط ملا معماری در این وادی

 

امام صادق(ع) فرمود : انسان مؤمن اسراف و زیاده روی نمی کند بلکه میانه روی را پیشۀ خود می سازد.

مجموعه الاخبارباب۳۰حدیث۱

 

 

از وقتی آقا در مورد اقتصاد مقاومتی صحبت کردند تمام ذهنم مشغول شده که من توی خونه تنها توی خونه چه کار می تونم بکنم توی نوشته های قبلی چند نمونه کارهام رو آوردم ولی ماجرای من هنوز ادامه داره این چند روزه نکته ای که بهش برخورد کردم در مورد اسراف زیاد از حد در مورد آب هست ان هم توی خونه ما ….یکی از این مسایل توی حمام و دستشویی در چند مورد که من فعلا دو مورد رو میگم

1-وقتی میخوایم آب رو داغ کنیم به خاطر فاصله آبگرمکن (آشپزخونه) از حمام آب زیادی میریزه و بیهوده داخل فاضلاب میره (اهایی که دارند خونه میسازند به این فاصله توجه کنند اینها مشکلات تاسیساتی خونه هاست)

راهکاره :وان یا  تشت بزرگ بذارید زیر شیر و آب سرد بردارید برای آب گلهاتون یا برای لباسهای کثیف که میخواهید با دست بشورید یا برای سطح آشپزخونه یا بالکن که میخواهید طی بکشید

2- برای شستن روشویی من آب میریختم و اسکاچ میکشیدم 

راهکار: فکر کردم روشویی با رو کابینتی چه فرقی داره آنجا رو دستمال نم میکشم برای اینجا هم دستمال جدا گذاشتم حالا بدون آب ریختن خیلی هم تمیزتر میشه

 

تا نکات بعدی………

 

 نظر دهید »

رختشویخانه زنجان

28 تیر 1395 توسط ملا معماری در این وادی

 

 

 

 

بنای رختشویخانه درقلب بافت تاریخی شهرزنجان،منطبق برحصار قدیم درمنطقه پرتراکم مسکونی موسوم به عباسقلی خان و محل معروف به بابا جمال چوقوری(گودال بابا جمال)احداث شده است بنای رختشویخانه به‌ دست‌ دو برادر به نام‌های‌ مشهدی‌ اکبرمعمارومشهدی‌ اسماعیل بنا برای ساخته‌ شده‌ است‌.

این بنا در سال 1345 ه.ق به دستورشهرداروقت زنجان آقای علی اکبر توفیقی ساخته شده است.آب این رختشویخانه ازقنات قلعچه حاجی میربهاءالدین تامین گردیده است.مردم شهر لباس و رخت خود را در آن محل می‌شسته‌اند. چنین کاربری برای یک بنای عمومی در جهان مشابه ندارد یا کم‌نظیر است. این بنا در حال حاضر تعمیر و مرمت شده و به عنوان موزهٔ مردم‌شناسی مورد استفاده قرار می‌گیرد و مردم می‌توانند از آن بازدید کنند. این بنا در سال‌های گذشته به جهت وجود هوای سرد در زمستان‌ها برای بانوان زنجانی ساخته شده‌است.

 

هدف ازساخت رختشویخانه تامین امنیت وآسایش زنان دریک مکان سرپوشیده بوده است.زمین این مجموعه متعلق به فردی بوده است به نام باقرخان امجد که پس از خرید زمین،این مجموعه در مدت 15 ماه ساخته شد. 

محل شست وشوی رخت به 4 قسمت تقسیم می‌شده،ابتدای شستشو که ازانتهای جریان آب است، حوضچه مخصوص لباس‌های بسیارآلوده و لباس‌های مربوط به افراد با امراض ساری بوده است. مجرای آب واقع در حد فاصل حوضچه دوم و سوم مخصوص لباس‌های نسبتاً تمیز و محل آبکشی و حوضچه چهارم مخصوص شستشوی ظروف آشپزخانه و بالاخره حوضچه آخر (اولین حوض ازحرکت آب) محل آب تمیزوخوراکی بوده است

این بنا درزمان خود به شکلی بسیار پیشرفته قسمتی ازنیاز بهداشتی شهرراتامین  می کرده است

آب این محدوده که دارای فضاهای متعددی است از قنات قلعچه حاجی میربهاالدین تامین می‌شد. فضاهای این مجموعه را می‌توان به دو بخش مدیریت رخت‌شوی‌خانه شامل حیات و قسمت مسکونی و فضای اصلی شستشوی رخت که خود دارای چهار قسمت است تقسیم کرد. حیاط محوطه‌ای است به شکل مربع و مستطیل به میزان ۴۰۰ متر مربع (۳۲×۱۲ متر) شامل درختکاری و فضای سبز، و اعیانی آن در جبهه شمالی محوطه به مقدار ۶۰ متر مربع شامل دو اتاق و یک ورودی است که این ورودی فضاهای محوطه، سرایداری و محل شستشوی رخت را به همدیگر متصل می‌نماید. پلان و نمای این واحد مسکونی، دارای بار فرهنگی بوده و به سبک معماری سنتی شناخته شده زنجان احداث گردیده‌است.

خزینه این رخت‌شویخانه ۱۷ متر طول ۵۵/۱۱ متر عرض و حدود ۸ متر ارتفاع دارد فضایی شبیه تراس مشرف به فضای رخت‌شویخانه وجود دارد که به عبارتی می‌توان آن را شاه‌نشین و محل مدیریت نامید. محل ورودی بنا به شبکه ارتباطی کوچه‌های شهر را پیدا می‌کرد و خانمی که گفته می‌شود همسر معمار این بنا بوده‌است کار کنترل و نظارت بر امور رخت‌شویخانه را برعهده داشت و در قبال این کار مبلغی ماهیانه دریافت می‌کرد. از معماری این فضا چنین استنباط می‌شود که معمار آشنایی کاملی به شیوه سنتی داشته که توانسته‌است با کمک قوس‌ها و نورگیرها فضای دل‌انگیزی را در قسمت بالای انبار سالن اصلی رخت‌شوی‌خانه و تردد افراد را انجام می‌داده‌است.

 

 

 

 

طراحی و اجرای فضای داخلی و اصلی بنای رخت‌شویخانه دورنمای بسیار زیبایی دارد و سالن آن با ۱۱ ستون به طور قرینه به دو قسمت تقسیم شده‌است. این فضا از سالنی به عرض ۷/۱۳ متر طول ۶۲ متر و مساحت زیربنای ۸۵۰ متر مربع برخوردار است. فاصله ۱۱ ستونی که به طور قرینه سالن را به دو قسمت تقسیم کرده‌اند در جهت قرینه از چهار واحد حوضچه و مجاری آب در حد فاصل حوضچه‌ها تشکیل یافته و حدود آن را سنگ‌های حجاری شده از جنس تراورتن از یکدیگر مجزا می‌کند.نور پردازی سقف علاوه بر جنبه تهویه ای کار نشان دادن زمان را هم انجام می داده است .

 1 نظر

بنای عقاید شیعه ای گنبد سلطانیه

28 تیر 1395 توسط ملا معماری در این وادی

 

 

 

 

بنای تاریخی گنبد سلطانیه در نزدیکی زنجان واقع شده ، دشتی که گنبد در آن قرار دارد حدود ۲۰۰۰ متر از سطح دریا ارتفاع دارد . ساخت بنای عظیم سلطانیه در بین سالهای ۶۷۵ الی ۶۸۵ هجری قمری صورت می پذیرد و به عبارت دیگر کار ساختمان آن به مدت ۱۰ سال به طول انجامید .

قصد از بنای چنین گنبد با شکوهی آن بود تا مرقد مطهر حضرت علی (ع) را به آنجا منتقل سازند ، علت این کار شیعه شدن سلطان محمد خدا بنده و گرایش او به حضرت علی بود ، شاید به اعتباری گنبد سلطانیه را بتوان اولین اثر هنری شیعه در کشور ایران دانست . بعد از اتمام بنا به علت مخالفت علماء دین با این عمل ، سلطان محمد از انجام این کار منصرف شد(در دوره ایلخانان مغول مجموعه بناهایی طـراحی و شکـل گـرفتنـد کـه بـه ابـواب البـر معروف شدنـد. درشهر زنجان که یکی از پایتخت‌های حکـومـت ایلخانی بـود، غـازان خـان و خواجـه رشـید الدین فضل الله دسـتـور بـه ساخت ایـن مجمـوعه‌هـا دادند و در واقع این گونه بناها را بنیان نهادند.این بناها با قرار گرفتن آرامگاه بانی در مرکز آن شکل گرفتند. با پژوهش‌ها و مطالعات بـه عمـل آمـده مشخـص می‌شـود کـه ابـواب الـبر ( این بنا شامل ۸ ایوان و ۸ مناره است که گفته می‌شود از ۸ در بهشت (ابواب البر یا درهای نیکی) الگو گرفته است.)تـنها به آرامگـاه بانی اطلاق نمی‌شـده اسـت، بلـکـه مجمـوعـه بـناهایی هستنـد کـه در آنها فعـالیـت‌های مذهبی، علـمی ،فرهنـگی ، هنـری و اجتمـاعی انجـام می‌گرفته و نیـزهدف بانیان این بناها کسب خیرات و ثواب مدخر برای خویش بوده است)


اطلاعات معماری بنا


کاشی‌های طلایی رنگ و منقش و هشت گوش تربت خانه و ازاره‌های آن از لحاظ هنر کاشی پزی فوق‌العاده ممتاز و کم نظیر است. پلان بنا در رقوم همکف و طبقه اول با فضاهای اطراف مرتبط با گنبد، نزدیک به مستطیل و ادامه مجموعه در طبقه دوم و سوم دارای پلان هشت ضلعی است. این بنا از سه فضای گنبدخانه، تربت‌خانه و سردابه تشکیل شده است.

گنبد آرامگاه اولجایتو،( سلطان محمد خدابنده، یا همان اولجایتو پسر ارغون خان ابتدا پیرو آیین پدری‌اش شمنیسم بوده و بعد از مدتی به آیین مادرش مسیحیت روی می‌آورد و اسمش را به نیکلاس تغییر می‌دهد. دوباره بعد از مدتی به خاطر یکی از همسرانش، علامه حلی و وزیر مسلمانش شیخ‌فضل‌ا… به اسلام روی می‌آورد و اسمش سلطان محمد خدابنده می‌شود. اولجایتو بعد از مسلمان‌ شدنش، تصمیم می‌گیرد بنایی بسازد تا قبر حضرت علی (ع) را به سلطانیه منتقل کند. او دستور ساخت این بنا را می‌دهد و ۳۰۰۰ کارگر در حدود ۱۰ سال این بنا را می‌سازند که البته در نهایت تئوری سلطان هم با مخالفت علمای نجف روبرو می‌شود و این بنا به همین نام باقی می‌ماند)  با ارتفاع ۵۰/۴۸ متر و قطر دهانه ۴۰/۲۴ متر، بزرگ‌ترین گنبد تاریخی در ایران و بزرگترین گنبد آجری در جهان است.


این گنبد نخستین گنبد دو جداره در جهان است که نمی‌توان نمونه‌ای قدیمی‌تر از آن در جهان یافت. ضخامت گنبد ۱۶۰ سانتی‌متر و فضای خالی بین دو پوسته ۶۰ سانتی‌متر است. سیستم دو جداره بودن گنبد در ارتباط با مسایل ایستایی قابل بررسی است. به طوری که به لحاظ بالا بودن مقاومت بنا در لنگرهای خمشی و برشی، آن را توخالی و بنا را در مقابل زلزله آسیب‌ناپذیر کرده است.


در فضای گنبدخانه، ۸ جرز سنگین با عرض ۷۸/۶ متر قرار دارد که وزن ۱۶۰۰ تنی گنبد را به شالوده‌ها منتقل می‌کنند. سطح مقطع هر کدام از این جرزها حداقل ۵۰ متر مربع و بار وارده بر آن ۲۰۰ تن محاسبه شده است. اگر چه سن پائولوزی تشابهاتی را ازگنبد کلیسای سانتاماریا دلفیوره ی فلورانس به این گنبد بیان نموده ولی اینجا مجالی بود برای بیان این مطلب که این بنای زیبای آجری با گنبد آنهرگز کوچکترین تشابهی را باسایر گنبدهای جهان نداشته و اساسا ساختار گنبد سلطانیه ویژگی خاص منحصر بفرد خودش را داشته و هیچ تشابهی به گنبد این کلیسا ندارد.


در این آرامگاه، برای نخستین بار در تاریخ معماری ایران در سطح پیچیده و مفصل از هنر کاشی‌کاری استفاده شده است. البته تزیینات در این بنا دو لایه بوده و درباره اینپدیده فرضیات گوناگونی ارائه شده است.


در رابطه با کاربرد بنا به عنوان ساعت آفتابی باید گفت که نوری که از سوراخ اصلی گنبد می‌تابد، نشان‌دهنده زمان ظهر، نوری که از پنجره‌های بزرگ می‌تابد نشان‌دهنده ساعت و نور پنجره‌های کوچک نشان‌دهنده حدود دقیقه است. گنبد سلطانیه بنایی است هشت ضلعی که با آجر ساخته شده است، قطر داخل بنا ۲۵ متر است، در محل اتصال هر دو ضلع، دو ستون قطور و مرتفع در جوار هم ساخته‌اند.


هر ستون به وسیله یک قوس جناغی به ستونی که در انتهای همان ضلع قرار دارد، متصل شده است. در نتیجه در هشت ضلع بنا، هشت طاق مرتفع به وجود آمده است. حد فاصل قوس‌ها در طاق مجاور را، با آجر پوشانده‌اند، در قسمت فوقانی طاق‌ها، طوق زیرین گنبد ساخته شده است و روی آن ساق گنبد را به صورت دایره بنا کرده‌اند. بنا در این قسمت، از هشت ضلعی به صورت دایره در آمده است و بر روی ساق گنبد، گنبد عظیم و رفیع بنا را استوار کرده‌اند، گنبد از نوع دو پوش است و فاصله از نوک گنبد تا کف بنا ۵۲ متر است.


تزئینات داخلی بنای گنبد سلطانیه شامل گچ بری، مقرنس کاری، کاشیکاری، خطوط تزئینی و تزئینات آجری متنوع است. گنبد سلطانیه مجموعه‌ای است بی‌نظیر از اصیل‌ترین هنرهای تزئینی ساختمانی ایران زمین. بر روی دیوارهای داخلی بنا، طرح‌هایی به خط بنایی با ترکیب کاشی آبی رنگ و آجر، کلمات الله، محمد و علی و تلفیق کلمات محمد و علی و ترکیب‌های پیچیده هندسی از کلمه علی ساخته شده است

چیزی که در گنبد سلطانیه جالب است با وجود 7دوره زلزله در زنجان ابن بنا پا برجاست یاد حدیثی افتادم:

 امام صادق(ع): اگر سقف (و ارتفاع) خانه، بیش از هشت ذراع باشد، بر آن آیه الكرسى بنویس بنایی که با اسما الهی در آمیخته است و این است معماری معنوی با روح الهی

 

یک نوع کاشی کاری بنا …..دقت کنید نام خدا و پیامبر را چگونه زیبا اجرا کرده است در وسط فکر نکنم هیچ رابیتس کار و مهندسان امروزی بتوانند چنین سقفی بزنند….با چنین ترکیبات هندسی

 

 

 

برای اطلاعات بیشتر به وبلاگ سلطانیه مراجعه کنید مطالب و عکس های آموزنده ای داره… به گنبد هم سفر کنید

 

 نظر دهید »

مقاله نویسی (2)

28 تیر 1395 توسط ملا معماری در این وادی

 

 

                               تفاوت مقالات پژوهشی و مطالعاتی


مقالات علمی را به لحاظ ساختار فيزيكي می‎توان به دو دسته کلی تقسیم نمود:


پژوهشی و مطالعاتی

قابل ذكر است بخشي از اين ساختارها در يك يا دو صفحه به طور اجمال، نمايي از موضوع پژوهش را به تصوير مي‎كشد.
بعد از ورود به بدنه اصلي و محتواي پژوهش، كه در اصل وارد فضاي علمي متن مي‎شويم خود داراري خصوصياتي است كه به شرح آنها خواهيم پرداخت.


۱- مقالات پژوهشی و ساختار آن

این مقالا ت اعم از بنیادی یا کاربردی، مستخرج از یک پروژه تحقیقاتی می باشد که معمولاً به تولید علمی منجر می شود، بنابراین، دارای نوآوری علمی است و در مجله‎ها و مراكز معتبر علمی- پژوهشی داخل یا خارج از کشور داراي جايگاه خاصي است اين مقالات خروجي يك تحقيق روشمند است كه مدلي را ارائه مي‎كند.


ساختار مقاله پژوهشی


عنوان مقاله
موضوع مقاله
نام نويسنده
هدف اصلي پژوهش
ساختار كلي
چكيده (هدف، سوال، فرضيه، جامعه، نمونه آماري، روش نمونه‎گيري، روش پژوهش، ابزار پژوهش، روش تجزيه و تحليل، يافته‎ها) به صورت اجمال.
كليد واژه‎ها (حداقل پنج كليدواژه)
بدنه:
مقدمه (بيان مساله، ضرورت، پيشينه پژوهش)
هدف‎هاي پژوهش
سوالات و فرضيه هاي پژوهش
روش تحقيق : مواد و روش‎ها (جامعه آماري، نمونه آماري، روش نمونه‎گيري، ابزار اندازه‎گيري)
بحث و بررسي يافته‎هاي پژوهش (تجزيه و تحليل داده‎ها و بيان نتايج)
توصيه
نتيجه
فهرست منابع: منابع بر اساس استاندارد APA به تفكيك فارسي و انگليسي


۲- مقالات مطالعاتی و ترویجی و ساختار آن

این مقالات بر پایه جابه‎جایی، تلفیق و ترکیب دانش موجود تهیه می شوند و معمولاً به روشن شدن زوایای مساله‎ای کمک می‎نمایند، از این گونه مقالات می‎توان به مقالات مروری، تدوینی، ترجمه‎ای، تحلیلی اشاره کرد. به لحاظ ارزش علمي در بين مقالات، در این مقاله‎های تحلیلی ارزش و اعتبار بالاتری دارند.


ساختار مقالات غير پژوهشي


عنوان
موضوع
نام نويسنده
هدف
ساختار و يا فهرست اجمالي
چكيده (هدف، بيان مساله، ضرورت، نتايج) به صورت اجمال.
كليدواژه‎ها (حداقل پنج كليدواژه)
بدنه:
مقدمه (شامل معرفي، هدف، مساله، ضرورت، سوابق پژوهشي و سوالات تحقيق)
مواد و روش‎ها
بحث و نتيجه گيري
توصيه: شامل • پيشنهادات كاربردي و پژوهشي
فهرست منابع: بر اساس استاندارد APA به تفكيك فارسي و انگليسي

 

يك قاعده كلي در تمامي مقالات علمي

پس از جستجوي فراوان در باره ساختار مقالات به محتوايي برخورد كردم كه در چندين سايت به طور مشترك آورده شده بود. البته التزام به آن از بديهيات است ولي به جهت اينكه بايد در مورد دقت قرار گيرد در اينجا نيز به طور خلاصه آورده شده است.

ارکان مقاله نویسی
١- وحدت موضوع: مقاله باید حول یك موضوع مشخص نوشته شود عدم رعايت اين نكته از انسجام محتوايي موضوع مي‎كاهد.
٢- وحدت زمان: نویسنده باید زمان مقاله را از ابتدا تا به انتها ثابت نگاه دارد. مقايسه‎هاي تاريخي و ارجاع به گذشته از باب نمونه و و استدلال مانعي ندارد اما سير بررسي بايد مربوط به يك زمان مشخص باشد.
٣- وحدت مكان: جامعه نمونه و بررسي موضوع در مكان و محدوده خاص بايد در كل مقال ثابت باشد.
٤- انسجام: منظور همان یكپارچگی منطقي و پيوستگي مطلب است. (در قسمت محتوايي توضيح داده شده است).
٥- استنتاج: نتيجه‎گيري در پايان مقاله و يا ضمن بحث براي رساندن خوانده به هدف ضروري است (اين مطلب به طور كامل در قسمت نتيجه گيري شرح داده شده است).
                                            **************************************

 نظر دهید »

مقاله نویسی (1)

24 تیر 1395 توسط ملا معماری در این وادی

 

قصد دارم نکاتی رو در مورد مقاله نویسی بگذارم که بر اساس مطالعات و تحقیقات خودم که در واقع گشت و گذار های اینترنتیم هست 

**************************************
بسم الله الرحمن الرحيم


مقدمه


آنچه كه ما را به فضاي تحقيقي و يا نوشتاري در حوزه تحقيق علمي سوق مي‎دهد ماحصل چندين فرايند فكري و عملي است كه هر كدام به نوبه خود داراي ويژگي‎ها و مولفه‎هاي مخصوص به خود است. شايد هر كدام از اين مراحل و يا عمليات به تنهايي خروجي مخصوص به خود داشته باشد اما آنچه كه عامل تأثيرگذار در حوزه علمي است تحقيق و روشمند بودن آن است نه نوشتار. فرايند فكري و روشمند است كه منجر به توليد علم خواهد بود تحقيق فرآيند ساخت تركيب جديدي از مولفه‎هاي موجود است. اختراعات و اكتشافات نيز همين است. اختراع خلق چيزي نيست بلكه كشفي است كه از پس تركيب متغيرهاي موجود ايجاد مي‎شود.
در اين مختصر به ويژگي‎هاي كلي يك مقاله علمي پرداخته مي‎شود. البته در مواردي كه نياز به ارائه مطالبي مربوط به روش تحقيق باشد بيان خواهد شد. دقت در رعايت اين معيارها، محتواي علمي و نوشتاري ما را به سوي يك انسجام در مطالب و ارائه سوق مي‎دهد و امكان پذيرش آن را در فضاي علمي مانند نشريات و كنفرانس‎ها فراهم مي‎سازد.

 

**************************************


تفاوت تحقيق با مقاله


خيلي از كساني كه مي‎خواهند مقاله علمي يا پژوهشي بنويسند تفاوتي بين اين دو قائل نيستند. در بسياري از مقالاتي كه حتي در نشريات معتبر منتشر مي‎شود اساساً كار تحقيقي انجام نشده است البته جستجويي دركار بوده است ولي به اين جستجو، تحقيق گفته نمي‎شود، گردآوري اطلاعات و تنظيم آنهاست.
يكي از تفاوت‎هاي تحقيق با تأليف نيز همين است. تأليف گردآوري اطلاعات، تنظيم آنها و تدوين است البته در تآليف نوآوري نيز وجود دارد و خيلي از مواردي كه در مسير كار تحقيق طي مي‎شود در تأليف نيز خواهد بود.
تحقيق ارائه يك مدل جديد است. يعني با اطلاعات موجود و با استفاده از فكر خود بتوانيم كشف جديدي را انجام دهيم. در تحقيق بايد براي حل مسأله يا مشكل راهي ارائه كند تا با بكار بستن آن مشكل مرتفع شود.
مقاله يا نوشتار مي‎تواند خروجي يك تحقيق باشد همانطور كه تدريس، تاليف، سخنراني و تبليغ مي‎توانند خروجي‎هاي ديگر تحقيق باشند. اگر دامنه خروجي‎هاي كار تحقيق را وسيع‎تر كنيم خواهيم ديد كه كار رسانه نيز مي‎تواند خروجي كار تحقيقي باشد به عبارت ديگر يك تأليف، سخنراني، تدريس، تبليغ، فيلم سينمايي مي‎تواند بر اساس يك كار تحقيقي شكل گرفته باشد يعني پشتوانه تحقيق داشته باشد و مي‎تواند فقط از اطلاعات موجود استفاده كرده و نهايتاً به بياني ديگر كار خود را ارائه كند.
پس اگر سخن از مقاله است منظور عمليات پژوهش نيست.
نكته: آنچه كه بيانش ضروري به نظر مي‎رسد اين است كه لايه‎هاي مختلفي در مقالات وجود دارد يعني يك مقاله پژوهشي از زواياي مختلفي مورد بررسي و نقد قرار ميگيرد. در هر قسمت به شرح و توضيح نكات لازم و قابل توجه خواهيم پرداخت……..

 

محورهايي كه در يك مقاله علمي بررسي می شود:


• بررسي به لحاظ ساختار ظاهري و فيزيكي


• به لحاظ محتوايي مقاله


• ادبيات نگارش و نحوه ارائه

 نظر دهید »

هنر اسلامی چیست؟

24 تیر 1395 توسط ملا معماری در این وادی

 

 

با ورود اسلام به مناطق مختلف، منش و تفکر اسلامی به جزئی از فرهنگ و سنت آن منطقه تبدیل شد. بدین ترتیب بر معماری سنتی آن مناطق نیز تاثیر گذاشته و در آینه آن متبلور شده است. بنابراین مطالعه معماری گذشته و تجلی مفاهیم اسلامی در آن از چند جنبه دارای اهمیت و ضرورت است :


-برای پیشرفت و نوآوری ابتدا باید دست آوردهای گذشتگان را تاحد امکان مطالعه کرد.


-آشنائی با شیوه کلی تجلی مفاهیم در آثار معماری، از طریق مطالعه تجلی مفاهیم اسلامی در کالبد فضا میسر می گردد. این شناخت می تواند رهگشای معماران برای انعکاس دیگر مفاهیم در کالبد معماری نیز باشد.


-آشنائی با نمادها و نشانه های که چکیده و عصاره یک فرهنگ هستند. شناخت عمیق تر از فرهنگ و سنت یافته است.


-بسیاری از مفاهیم اسلامی در فرهنگ و سنت ما در آمیخته و از این طریقريال در معماری سنتی ما تجلی یافته است.


هنر اسلامی یا هنر های مسلمانان بخشی از هنر اطلاق می شود که در جامعه مسلمانان و نه لزوماً توسط مسلمانان رواج داشته است. هر چند ممکن است این هنرها در مواردی با تعالیم و شریعت اسلامی انطباق نداشته باشد ولی تاثیر فرهنگ اسلامی و منطقه ای در آن به خوبی نمایان است. هنر اسلامی یکی از دوران های شکوهمند تاریخ هنر و یکی از ارزشمندن ترین دستاوردهای بشری در عرصه هنری به شمار می آید و شامل انواع متنوعی از هنر همچون معماری، خوشنویسی، نقاشی، سرامیک و مانند آنها می شود.

هنر اسلامی غالباً عناصری سکولاری که توسط برخی از علمای اسلامی حرام شمرده نشده را نیز در در بر می گیرد. همچنین به آن دسته از مفاهیم و موارد هنری که در درون جوامع اسلامی تحت تاثیر عوامل منطقه ای و فرهنگ بومی به وجود آمده است نیز هنر اسلامی گفته می شود.

 

 

 نظر دهید »

صدقه در ماه مبارک رمضان

06 تیر 1395 توسط ملا معماری در این وادی

 

 

در باره امام زين العابدين(ع) آمده است: ((كان اذا دخل شهر رمضان تصدق فى كل يوم بدرهم فيقول: لعلى اصيب ليله القدر)) (8); در هر روز ماه مبارك يك درهم صدقه مى دادند, آن گاه مى فرمودند: شايد با اين كار, شب قدر را دريابم و از آن بهره گيرم. ((عبدالله بن مسعود)) روايت مى كند كه شبى رسول خدا(ص) از نماز عشا فارغ شد, مردى از ميان صفوف برخاست و گفت: اى مهاجران و انصار, مردى غريبم و بر هيچ چيز قدرت ندارم. مرا طعامى دهيد. رسول خدا گفت: اى فقير, ذكر غريب مكن كه دل مرا اندوهگين ساختى. بعد از آن فرمودند: غريبان چهار قسمتند:

1- مسجدى كه در ميان قومى باشد كه در آنجا نروند و نماز نخوانند.

2- مصحفى و قرآنى كه در خانه اى باشد و مردم آن خانه از آن تلاوت نكنند.

3- عالمى كه در ميان جماعتى باشد و ايشان تفقد وى نكنند و از او مسايل دينى سوال نكنند.

4- اسيران اهل اسلام كه در ميان كفار باشند,

پس فرمود: كيست كه موونه و غذاى اين مرد را كفايت كند تا در فردوس اعلا خدا او را جاى دهد؟ حضرت على(ع) برخاست و دست سائل را گرفت و به حجره فاطمه زهرا(س) رفت و گفت: اى دختر رسول خدا, در كار اين ميهمان نظرى كن. حضرت زهرا فرمود: در خانه طعام اندكى موجود است و حسن و حسين گرسنه اند و شما روزه داريد و آن طعام يك نفر را بيشتر كفايت نمى كند. على(ع) فرمود: آن را حاضر كن.

فاطمه(س) طعام را پيش آورد. حضرت امير آن طعام را پيش ميهمان نهاد و با خود گفت كه اگر من از اين طعام بخورم ميهمان را كافى نباشد و اگر نخورم سبب خجالت ميهمان شود, پس دست دراز كرد به سوى چراغ و چنان نشان داد كه چراغ را اصلاح مى كنم و آن را خاموش كرد و فاطمه(س) را گفت در روشن كردن چراغ ديگر تعلل كن تا ميهمان از خوردن غذا فارغ شود و خود حضرت دهان را مى جنباند تا مهمان تصور كند كه على غذا مى خورد. و چون ميهمان از غذا خوردن فارغ شد فاطمه(س) چراغ را آورد و طعام همچنان برجاى بود. اميرالمومنين فرمود: اى فقير, چرا طعام خود را نخوردى؟ گفت: سير شدم; پس على(ع) و فاطمه(س) و حسن(ع) و حسين(ع) و فضه و همسايگان از آن طعام خوردند و هنوز باقى بود. 

 

 نظر دهید »

مهربانم ! عالم از توست ... غریبانه چرا میگردی ؟

05 تیر 1395 توسط ملا معماری در این وادی

 

مهدی جان!

به روسیاهی‌من نگاه نکن و به دستهایم که خالی و گنهکارند قلبم را ببین که هر روز، صبح و شام تو را می‌خوانند . . .

 

 

 
 
فقط دلیل جدایی ز تو گناه من است
ثمر از این همه غفلت دل سیاه من است
همیشه ذكر تو را من به روی لب دارم
كه نام تو گل زهرا دلیل راه من است
ببین كه روز سپیدم ز هجر تو شام است
بیا و نور فكن كه چهره تو ماه من است
جدایی از تو بلایی عظیم و جانكاه است
گواه قلب حزین سردی نگاه من است
بگو به آن دو ملك در سیاهی قبرم
كه این غلام قدیمی بارگاه من است

 

 

 

 نظر دهید »

دنیا...........آخرت

05 تیر 1395 توسط ملا معماری در این وادی

 

 

 

 نظر دهید »

آ قا جان..این جمعه هم ....

05 تیر 1395 توسط ملا معماری در این وادی

 

 

این جمعه شب قدر بود قرآن برسر گذاشتیم اما بی تو ! مداح دعا میکرد برای همه ولی نمیدونم چرا دعا برای فرج شما رو آخر همه دعا ها گفت شاید درک نکرده که دوای هر دردی و کلید هر قفلی فرج شماست ……

 

 

 

 نظر دهید »

معماري سنتي ايران بعد از اسلام چه ويژگي‌هايي دارد؟(3)

02 تیر 1395 توسط ملا معماری در این وادی

بخش پایانی

ديدگاهي که در همه اديان و خاصه در اسلام وجود دارد، فرق بين حق و خلق است؛ خدا و عالم. انسان مخلوق است و ابدي نيست، عالم فناپذير است: «كُلّ من عليها فان: هرچه بر [زمين] است فاني‌شونده است»،«و يبقى وجهُ ربّك ذو الجلالِ و الإكرام: و ذات باشكوه و ارجمند پروردگارت باقى خواهد ماند.»(آيات 26 و 27 سوره الرحمن) معماري سنتي هم بيان وجه الهي است و هم در عين حال فناپذير بودن عالم را به خوبي نشان مي‌‌دهد. معماري سنتي کم و بيش اين دو وجه فنا و بقا را متجلي مي‌سازد.

اين ويژگي‌ها را در هنرهاي ديني و خاصه اسلامي کم و بيش مي‌بينيم. بهترين آثار هنر سنتي با اينکه قرنها دوام داشته‌اند، ولي در عين حال از يک نوع تواضع و حالت فنا برخوردارند. معماري سنتي مثل آسمانخراشي نيست که در مقابل آسمان قد برافراشته باشد و آسمان را به چالش بکشد. هنرمند سنتي هم خودش به عنوان يک هنرمند مي‌داند که فاني است و هم مي‌داند که ماهيت اين دنيا فناست؛ يعني حالت فناپذيري را در اثر خودش مي‌آفريند و نوعي تواضع را نشان مي‌دهد که اين عالم نهايت کار نيست. شما در يک شهر سنتي اسلامي به وضوح مي‌بينيد که عالم يک جنبه فاني دارد و باقي نيست؛ يعني ماهيت اين جهان مرگ و فناست و جهان بقا و ابديت نيست. هنرمند سنتي به اين مسأله واقف است که انسان براي ابديت ساخته شده است؛ اما ابديت را در اين عالم نمي‌توان جست.

گفتگو با دکتر غلامرضا اعواني ـ سيد‌حسين امامي

 نظر دهید »

نا امیدی ممنوع

02 تیر 1395 توسط ملا معماری در این وادی

 

 

خدا

 

هیچوقت دری رو بدون باز کردن در دیگه

 

نمیبنده

 

 

 نظر دهید »

دستتو می بوسم بابا

02 تیر 1395 توسط ملا معماری در این وادی

 

 

 نظر دهید »

حساب کار دستتون بیاد

02 تیر 1395 توسط ملا معماری در این وادی

 

 

 

 نظر دهید »

دعاکنید او بیاید بقیه اش حله

02 تیر 1395 توسط ملا معماری در این وادی

 

 

شب های قدر نزدیک است

 

 امام زمانمان را از یاد نبرید

 

                                  در راه ماندگان

 

                                     مجاهدان فی سبیل الله

 

                                                       مریضها

 

                                                                   گرفتارها

                                                                                         

 

 

 

 

 

 

 

 نظر دهید »

ذوالقرنین(1)

02 تیر 1395 توسط ملا معماری در این وادی

 

 

درباره اینکه ذوالقرنین که بوده نظرات متفاوت است که فرصت دیگری می طلبد در این باب تنها آنچه که در کتاب قصص پیامبران مطالعه کرده ام را آورده ام…

بعد از نوح اولين پادشاهى است كه بر شرق و غرب زمين حكم راند
 طبرسى در تفسير آيه‏ إِنَّا مَكَّنَّا لَهُ فِي الْأَرْضِ‏ مى‏گويد: خداوند ذوالقرنين را بر سراسر جهان استيلاء بخشيد و از على (ع) روايت گشته است كه خداوند ابرها را نيز در حيطه قدرت او درآورده بود بطوريكه بر آنها مى ‏نشست و به اقصى نقاط گيتى سفر مى ‏كرد و ذات بارى تعالى اسباب هر چيزى را در اختيار او نهاد و نورى رافرا روى او قرار داد كه شب و روز برايش يكسان مى‏ نمود. [1] وَ آتَيْناهُ مِنْ كُلِّ شَيْ‏ءٍ سَبَباً يعنى دانش و قدرتى بدو عطا كرديم تا چيزى را كه اراده مى‏نمود در اختيار گيرد. فَأَتْبَعَ سَبَباً يعنى براه خويش ادامه داد و روش خويش را به مرحله اجرا نهاد.
حَتَّى إِذا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ‏ يعنى به آخرين آبادانى در غرب كره زمين رسيد جايى كه بعد از آن تا محل غروب خورشيد احدى زندگى نمى ‏كرد
در كتاب علل الشرايع و امالى بطور مسند از وهب نقل گشته است: در يكى از كتب آسمانى نوشته است هنگامى كه ذوالقرنين از كار ساخت سد معروف خويش فراغت حاصل كرد به مسيرى كه آنرا آغاز كرده ادامه داد. در راه او و لشگريانش به پيرمردى برخوردند كه به نماز ايستاده بود. ذوالقرنين از بى‏تفاوتى او نسبت به خود آزرده گشت و از او پرسيد چگونه است كه عظمت و شوكت سپاهيانم ترا به وحشت نينداخت. مرد عابد پاسخ داد: من با كسى در حال مناجات هستم كه لشگريانى به مراتب بيشتر از تو و قدرتى بس شگرف‏تر از قدرت تو دارد و چنانچه رويم را بسوى تو متمايل سازم محققا به مطلوبم نخواهم رسيد. ذوالقرنين از آن مرد خواست تا او را همراهى نموده و در پاره‏اى از امور مشاور و ياور او باشد. مرد عابد با 4 شرط خواسته ذوالقرنين را پذيرفت اول آنكه به او نعمتى بخشد كه در آن فنايى نباشد. دوم سلامتى و صحتى كه در آن هيچگاه رنجورى و ضعف نباشد، سوم‏اكسيرى از جوانى و نشاط كه هرگز پيرى و ضعف در آن راه نيابد و بالاخره حياتى كه ابداً مرگى دامنگير آن نگردد. ذوالقرنين كه از برآوردن حاجات او درمانده گشته بود گفت كدامين بنده‏اى خواهد توانست اينگونه باشد. مرد عابد گفت: من نيز در كنار كسى خواهم بود كه اين خصلتها برازنده اوست.

ذوالقرنين از او جدا گشته و در مسير خويش با مردى دانشمند مواجه گشت و از او پرسيد آيا مى ‏توانى بگوئى آن دو چيزى كه از ابتداى خلقت همچنان پابرجا مانده اند كدامند و نيز مرا از دو چيزى كه با يكديگر متناقض هستند و آن دو چيزى كه با يكديگر حركت مى‏ كنند و نيز دو چيزى كه دشمن يكديگرند با خبر سازى؟ مرد دانشمند در پاسخ گفت: آن دو چيزى كه با يكديگر حركت مى‏كنند ماه و خورشيد هستند و آن دو چيز كه متناقض مى‏باشند همان شب و روز است و منظور از دو دشمن همان زندگى و مرگ مى ‏باشد

______________________________
[1] مجمع البيان- مجلد 3- ج 6- ص 756.
[2] مجمع البيان- مجلد 3- ج 6- ص 756.


داستان پيامبران يا قصه‏ هاي قرآن از آدم تا خاتم، ص: 251

 نظر دهید »

حکایتی چند از امام حسن

31 خرداد 1395 توسط ملا معماری در این وادی

 

 

ترحم بر حیوانات نجیح گوید: حسن بن علی علیه السلام را دیدم که مشغول خوردن غذا بود و سگی روبروی او قرار گرفته بود، هر لقمه ای که می خورد یک لقمه هم به آن سگ می داد. عرض کردم : یابن رسول اللّه ! این سگ را از خود دور نمی کنی ؟ حضرت فرمود: رهایش کن زیرا من از خداوند حیا می کنم که جانداری به من نگاه کند و من بخورم و به او نخورانم .

خوش برخوردی
امام حسن علیه السلام دوستی شوخ طبع داشت . روزی به خدمت او رسید. امام علیه السلام فرمود: شب را چگونه صبح کردی ؟ او در جواب گفت : یابن رسول اللّه ! شب را بر خلاف رضای خود و خدا و شیطان به صبح آوردم . امام علیه السلام خندید و فرمود چگونه ؟ عرض کرد: خدای عزوجل دوست دارد که او را اطاعت کنم و مرتکب معصیت او نشوم و من چنین نیستم و شیطان دوست دارد معصیت خدا کنم و او را اطاعت نکنم و این چنین هم نیستم و خودم دوست دارم هرگز نمیرم و این گونه نمی باشم . از این داستان استفاده می شود که امام علیه السلام با همه ابهت و بزرگی که داشتند به گونه ای با دیگران برخورد می کردند که آنها براحتی در محضر او بلکه با خود او شوخی می کردند و حضرت گوش می دادند و می خندیدند.

سر سفره امام مجتبی (علیه السلام)عربی که صورتش خیلی زشت و قبیح منظر بود سر سفره امام حسن مجتبی آمد و از روی حرص تمام غذا را خورد و تمام کرد. امام حسن علیه السلام که کرامتش برای همه معلوم بوده از غذا خوردن عرب خوشش آمد و شاد شد و در وسط غذا از او پرسید: تو عیال داری یا مجردی ؟ گفت : عیالمندم ، فرمود: چند فرزند داری ؟ گفت : هشت دختر دارم که من به شکل از همه زیباترم ، اما ایشان از من پرخورترند. امام تبسم فرمود: و او را ده هزار درهم انعام دادند و فرمودند: این قسمت تو و زوجه ات و هشت دخترت باشد.

 

 

 

 

مرحوم شیخ مفید به نقل از امام محمّد باقر علیه السلام حکایت نماید:
روزى عدّه اى از مردم حضور امام حسن مجتبى علیه السلام آمده و به حضرت گفتند: یاابن رسول اللّه ! شما نیز همچون پدرت امیرالمؤ منین علىّ علیه السلام معجزه اى - که بسیار مهمّ باشد - برایمان آشکار ساز.
امام مجتبى علیه السلام فرمود: آیا پس از دیدن معجزه به امامت من مطمئن خواهید شد؟ و آیا ایمان خواهید آورد؟
گفتند: بلى ، اعتقاد و ایمان مى آوریم ؛ و دیگر هیچ شکّ و شبه اى وجود نخواهد داشت .
حضرت فرمود: آیا پدرم را مى شناسید؟ همگى گفتند: بلى .
در این هنگام ، حضرت پرده اى را که آویزان بود کنار زد؛ پس ناگهان تمام افراد مشاهده کردند که امیرالمؤ منین علىّ علیه السلام نشسته بود.
سپس امام حسن مجتبى علیه السلام خطاب به جمعیّت کرد و فرمود: آیا او را مى شناسید؟
گفتند: بلى ، این مولاى ما امیرالمؤ منین علىّ علیه السلام است ؛ و ما ایمان آوردیم و شهادت مى دهیم که تو ولىّ و حجّت بر حقّ خداوند هستى ؛ و امام و جانشین پدرت خواهى بود.
و پس از آن اظهار داشتند: ما شاهد و گواه هستیم که جنابعالى ، پدرت امیرالمؤ منین علىّ علیه السلام را پس از مرگش به ما نشان دادى ، همان طورى که آن حضرت ، رسول اللّه صلى الله علیه و آله را پس از رحلتش در مسجد قُبا به ابوبکر و عمر نمایاند.
امام حسن مجتبى علیه السلام فرمود: واى بر حال شما! مگر این آیه شریفه قرآن را نخوانده ونشنیده اید که خداوند متعال مى فرماید:((وَلا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فی سَبیلِ اللّه اءمْواتا بَلْ اءحْیاءُ وَلکِنْ لا تَشْعُرُون )).
آن هائى را که در راه خدا به شهادت رسیدند، مپندارید که مرده اند؛ بلکه آنان زنده و جاوید مى باشند ولى شما درک نمى کنید.
البتّه این حالت مختصّ کشته شدگان فى سبیل اللّه است ، که در همه جا حاضر و ناظر خواهند بود.
سپس در پایان افزود: شماها درباره ما اهل بیت رسالت و نبوّت چه تصوّراتى دارید و چه مى اندیشید؟
گفتند: یاابن رسول اللّه ! ما به تو ایمان آوردیم و مطمئن شدیم که تو امام و خلیفه بر حقّ رسول اللّه صلى الله علیه و آله هستى.

اکا ایران

 نظر دهید »

تولد تنها ترین سردار مبارک

31 خرداد 1395 توسط ملا معماری در این وادی

 

 

 

 نظر دهید »

اول مادر

31 خرداد 1395 توسط ملا معماری در این وادی

 

 

 

 

 

 

 

 

 نظر دهید »

نکنه بچه هامون اینجور برنامه ای داشته باشند...

31 خرداد 1395 توسط ملا معماری در این وادی

 نظر دهید »

فکر نکن فقط برا خونه همسایه اتفاق می افته....

31 خرداد 1395 توسط ملا معماری در این وادی

 

 

 

 نظر دهید »

نخند به فکر بیفت....

31 خرداد 1395 توسط ملا معماری در این وادی

 

 

 

 نظر دهید »

آن یار سفر کرده کجا هست؟...

31 خرداد 1395 توسط ملا معماری در این وادی

 

 

 

 نظر دهید »

اندک تلنگری....

31 خرداد 1395 توسط ملا معماری در این وادی

 نظر دهید »

معماری سنتی ایران بعد از اسلام چه ویژگی هایی دارد؟(2)

31 خرداد 1395 توسط ملا معماری در این وادی

 

 

معماري سنتي چه در خانه، چه در بازار، چه در مسجد، طوري است که معماري غيبت نيست، بلکه معماري حضور الهي است.

اين ويژگي‌ها در معماري سنتي اديان ديگر هم ديده مي‌شود؛ مثلا وقتي که وارد کليساي نوتردام در پاريس مي‌شويد که متعلق به هزار سال قبل است، انگار حضور الهي و تمام مراتب طولي وجود را ادراک مي‌کنيد و خود را در حضور حق و فرشتگان مي‌بينيد؛ يعني فضا اين قدر مهم است و طوري ساخته شده که هنرمند روح و باطن وحي را در آن متجلي مي‌کند. به طور کلي مي‌توان گفت فضاهاي سنتي چه خانه، چه بازار که محل دنياست، چه ميدان مثل ميدان امام اصفهان، چه مسجد و … هميشه حضور الهي را تداعي مي‌کند. البته در مسجد اين حالت بيشتر احساس مي‌شود؛ اما در خانه نيز وضعيت همين طور است.

 

 

خانه‌ها هم طوري ساخته شده که محل انس و حضور است و حضور الهي را تداعي مي‌کند و شما مي‌توانيد در آن نماز بخوانيد و فضاي مقدس داريد؛ اما اين ويژگي در فضاي معماري امروزي کمتر ديده مي‌شود. معناي حضور الهي است که در معماري سنتي ديده مي‌شود؛ اما در معماري غير سنتي مساجد و کليساهايي که ساخته مي‌شود، با مکان‌هاي ديگر فرقي ندارد؛ يعني يک فضاي عرفي است.

 

 

 

اين کمال هنرمند اسلامي است که مي‌تواند اصول و مبادي وحي را طوري در معماري پياده کند که حضور الهي را تداعي کند و اصل‌الاصول دين اسلام را که توحيد است، بتواند با بيان وحدت در کثرت ترسيم نمايد؛ مثلا گنبد از يک نقطه شروع مي‌شود و بر روي يک چهار طاق قرار مي‌گيرد و بعد مقرنس‌‌کاري‌ها به چشم مي‌خورد و به تدريج کثرت ايجاد مي‌شود؛ يعني به بهترين وجهي اصل توحيد به صورت مسأله وحدت و کثرت در اين معماري تجلي يافته است……

 

 نظر دهید »

دلم هواتون رو کرده

30 خرداد 1395 توسط ملا معماری در این وادی

 

 

 

السلام علیکما یا اولیاء الله

 

 

 

 

 

 نظر دهید »

التماس دعا..

30 خرداد 1395 توسط ملا معماری در این وادی

 

 

 

 

 نظر دهید »

مواظب باشیم از کی و به چه قیمتی حرف می زنیم....

30 خرداد 1395 توسط ملا معماری در این وادی

 

 

 

 نظر دهید »

مثل دیوار شدم....

30 خرداد 1395 توسط ملا معماری در این وادی

 

 

 نظر دهید »

مست و هوشیار

30 خرداد 1395 توسط ملا معماری در این وادی

 

 

شاعر: پروین اعتصامی

محتسب، مستی به ره دید و گریبانش گرفت

مست گفت ای دوست، این پیراهن است، افسار نیست

گفت: مستی، زان سبب افتان و خیزان میروی

گفت: جرم راه رفتن نیست، ره هموار نیست

گفت: می باید تو را تا خانه‌ قاضی برم

گفت: رو صبح آی، قاضی نیمه شب بیدار نیست

گفت: نزدیک است والی را سرای، آنجا شویم

گفت: والی از کجا در خانه‌ خمار نیست

گفت: تا داروغه را گوئیم، در مسجد بخواب

گفت: مسجد خوابگاه مردم بدکار نیست

گفت: دیناری بده پنهان و خود را وارهان

گفت: کار شرع، کار درهم و دینار نیست

گفت: از بهر غرامت، جامه ات بیرون کنم

گفت: پوسیدست، جز نقشی ز پود و تار نیست

گفت: آگه نیستی کز سر در افتادت کلاه

گفت: در سر عقل باید، بی کلاهی عار نیست

گفت: می بسیار خوردی، زان چنین بیخود شدی

گفت: ای بیهوده گو، حرف کم و بسیار نیست

گفت: باید حد زند هشیار مردم، مست را

گفت: هوشیاری بیار، اینجا کسی هشیار نیست

گردآوری و بازنشر: شعرکده

 نظر دهید »

دور برت رو بپا

30 خرداد 1395 توسط ملا معماری در این وادی

 

 

 

 نظر دهید »

افطاری و اسراف ؟!

30 خرداد 1395 توسط ملا معماری در این وادی

 

افطار بدون شام هم که نمی شود! سوپ و آش در کنار مخلفات دیگر و غذاهای اصلی کباب بره، باقالی پلو با گوشت و زرشک پلو حدود 30 هزار تومان برای هر نفر در می آید. میهمانی خانوادگی است. میزبان برای پذیرایی از همین 50 میهمان در ماه رمضان، با یک حساب سر انگشتی، حدود یک میلیون و پانصد هزار تومان خرج کرده است. هتل ها و رستوران ها هر کدام نرخ های متفاوتی برای میهمانی های افطاری دارند و البته بیشتر آنها تا روزهای پایان ماه رمضان رزرو شده اند. آن سوتر در همین شهر به غیر از نان و خرما و چای و البته گاهی پنیر نمی توان چیز دیگری در سفره افطار پیدا کرد.
در گذشته صفای سفره های افطاری حکایت دیگری داشت. سفره ای پهن می شد که همه اعضای خانواده، از این سر تا آن سر اتاق دور آن می نشستند. چای و خرما و پنیر و سبزی و نان در وسط سفره. سفره ساده اما پر از معنویت بود.تمام صفای ماه رمضان و لحظات سحر و افطار به معنویت آن است که آن هم در سایه سادگی مهیا می شود، که متأسفانه این روزها کمتر دیده می شود «بریز و بپاش در میهمانی خیلی ها این روزها نهادینه شده و متأسفانه حتی به افطاری هم رسیده است».برگزاری مراسم افطاری با در کنار هم بودن خانواده و قداست و معنویت حاکم بر آن معنا می شود، علاوه بر این تمام انس با قرآن، شب زنده داری و یک روز بدون آب و غذا سر کردن، همگی با هدف خودسازی و تربیت درونی و با خبر شدن از حال و روز کسانی است که مانند ما امکان بهره مندی از نعمت های خدا را ندارند. با این اوصاف باید به دنبال آن گشت که واقعاً در این تجمل ها و بریز و بپاش ها و البته فخرفروشی های پنهان در مراسم افطاری کدام یک از اهداف روزه گرفتن و ثواب افطاری دادن دیده می شود به خصوص آنکه در دین ما به افطاری دادن سفارش شده و از اسراف به عنوانپدیده ای نام برده شده که باعث می شود خیر و برکت از زندگی بیرون برود.

یک کارشناس مذهبی می گوید: بسياري از نهادها و سازمان‌هاي دولتي و غیر دولتی كه بايد الگويي براي پرهيز از اسراف باشند، متأسفانه خودشان به مناسبت هاي مختلف مثل ماه محرم و صفر و يا ماه مبارك رمضان سفره هاي رنگين پهن مي كنند و از پول بیت المال ضیافت برگزار می کنند. موسوی ادامه می دهد: اين نهادها و سازمان‌ها به جاي آنكه فرهنگ والاي اسلامی را ترويج کنند و خود پرچم دار اخلاقيات ناب اسلامی باشند، دركمال تأسف تحت تأثیر برخی شرایط قرار می‌گیرند و با بودجه بیت المال به برگزاری مراسم افطار در برخی سالن های مجلل و گران قیمت می پردازند.
این کارشناس مسایل مذهبی در ادامه می‌افزاید: در برخی ادارات و ارگان ها شاهديم كه ضیافت های پر تجملات به نام مراسم افطار و با دعوت از فلان مقام مسئول برگزار می شودكه اي كاش چنین مراسمی از جيب خود مديران بود.
وی با تأکید بر اینکه نفس برگزاری افطاری های پر تجملات اشکال دارد، می گوید: اگر مدير سازمان يا اداره‌اي قصد برگزاري چنين مراسمي را دارد بايد با هزينه شخصي و از جيب خودش اين كار را انجام دهد. متأسفانه عناصر فرهنگ ساز ما بيشتر از آنكه مؤثر باشند، متأثر هستند كه اين موضوع خطرات زيادي براي تداوم اخلاقيات اسلامی در جامعه ايجاد كرده است و ما هر روز بيشتر از قبل شاهد سقوط اخلاقيات و ترویج و گسترش سفره های اشرافی به نام مراسم افطار در جامعه هستيم.در ضیافت‌های افطاری که در جامعه ما برگزار می‌شود، ده‌ها عامل تقویت‌کننده و ده‌ها عامل تنبیه‌کننده وجود دارد؛ به عنوان مثال اگر در یک مهمانی با یک نوع غذا از مهمانان پذیرایی شود، این پذیرایی را رفتاری غیرتجمل‌گرایانه و به نوعی بی‌حرمتی از سوی میزبان می‌پندارند؛ اما در مقابل اگر در مراسم افطار از چند نوع غذا استفاده شود، مهمانان این پذیرایی را شاهانه و رفتاری درخور تمجید و تعریف می‌دانند و این یکی از عوامل تقویت‌کننده تجمل‌گرایی به شمار می‌رود.ورود تجمل و اشرافی‌گری به سفره‌های افطاری باعث می‌شود این سنت حسنه کمرنگ شده و به تدریج در میان عده‌ای از مردم به فراموشی سپرده شود؛ زیرا بسیاری از مردم هستند که از پس تأمین هزینه تدارک چنین سفره‌هایی برنمی‌آیند و برای اینکه به اصطلاح آبرویشان نرود ترجیح می‌دهند این سنت را کاملاً کنار بگذارند. در صورتی که اگر پهن کردن سفره‌های ساده افطاری در کشور ما باب شود به این سنت بیشتر از پیش عمل می‌شود؛ زیرا در این صورت توجه مردم به باطن عمل جلب می‌شود نه ظاهر آن.

تلخیص از روزنامه خراسان جنوبی

 

 

 

 

 نظر دهید »

معماري سنتي ايران بعد از اسلام چه ويژگي‌هايي دارد؟(1)

26 خرداد 1395 توسط ملا معماری در این وادی

 

 

بخش “حواسمان هست کجا زندگی می کنیم ” به پایان رسید از این قسمت می خواهم به روند معماری ایرانی بعد از اسلام بپردازم که طی یک مصاحبه ای با آن برخورد کردم:


معماري ايران بعد از اسلام، واقعا حکمت وحياني را در قالب معماري بيان کرده است. حکمت، بينش الهي است و در واقع باطن وحي است و به بهترين وجه در معماري ايراني اسلامي نمود دارد. به طور کلي معماري اسلامي هر جا که اسلام نفوذ کرده، متجلي شده است و اين يکي از بزرگترين معجزات وحي است که مي‌تواند هنر را متحول کند و در واقع حکم کيميا دارد. معمولا مراد از کيميا اين است که مس را تبديل به طلا مي‌کند؛ اما کيمياي معماري بالاتر از کيميا به معناي متعارف است؛ براي اينکه خشت، خاک و گل و … را تبديل به آثار هنري کرده است. هنرمند اسلامي با الهام گرفتن از باطن وحي توانسته همان مبادي وحي را ـ هم اصول و هم فروع را ـ در هنر و خاصه در معماري به کار ببرد.

بزرگي گفته است: «بهترين راه براي شناختن اسلام اين است که وقتي معماري اسلامي را در سراسر کشورهاي اسلامي مطالعه کنيم، وحدتي را مشاهده مي‌کنيم و مي‌بينيم که تمام اصول وحياني در آن متجلي است.» مثلا اصل توحيد يعني ارتباط بين وحدت و کثرت به بهترين وجهي در معماري‌هاي بزرگ اسلامي به کار رفته است. در ساخت گنبد و يا ساختن يک فضا، اصل توحيد را مي‌توان ديد و نمودي از اصل نبوت و ولايت را مي‌توان در آن متجلي ديد. فضا، فضاي مقدس است؛ يعني شما وقتي که از يک فضاي بيروني وارد فضاي مسجد مي‌شويد، وارد يک فضاي مقدس الهي مي‌شويد که شما را به عبادت دعوت مي‌کند و ما را در فضايي روحاني قرار مي‌دهد و آماده عبادت مي‌کند. گويي عينا در حضور خداوند هستيم…

 

 

 

 

 

 

 نظر دهید »

پایان داستان قوم لوط

26 خرداد 1395 توسط ملا معماری در این وادی

 

امام باقر (ع) مى‏ فرمايند: خداوند لوط را رحمت نمايد چرا كه اگر مى‏ دانست آنهايى (فرشتگانی که در قالب انسان در آمده بودند)كه‏ در منزل او هستند چه كسانى مى‏ باشند حتما بر نيروى الهى خويش آگاه مى‏ گشت‏ لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوِي إِلى‏ رُكْنٍ شَدِيدٍ  چرا كه ركنى پايدار و استوار مثل جبرئيل در منزل او ميهمان بود و خداوند به پيامبرش محمد (ص) فرمود: وَ ما هِيَ مِنَ الظَّالِمِينَ بِبَعِيدٍ  يعنى هر ظالمى از امت تو كه به شيوه قوم لوط رفتار نمايد تحقيقا مستوجب همان عذاب خواهد گشت.  در كتاب «ثواب الاعمال» از امام صادق (ع) اين روايت وارد گشته است. رسول اكرم (ص) فرمودند: هنگاميكه قوم لوط به آن اعمال شنيع دست زدند زمين از قباحت اعمال آنها در درگاه خداوند به زارى نشست تا آنجا كه قطره‏هاى اشكش به آسمان رسيد و آسمان نيز از وقاحت كردار آن قوم آنقدر گريست كه قطره‏هاى اشكش به عرش خداوند متصل گرديد و پروردگار نيز آسمان را مامور ساخت تا به آن انسانهاى شوم سنگريزه بباراند و زمين نيز آنها را در كام خويش فرو برد

داستان پيامبران يا قصه‏ هاي قرآن از آدم تا خاتم، ص: 245

 نظر دهید »

...مسؤولین مسؤولید؟!

26 خرداد 1395 توسط ملا معماری در این وادی

 

 

 نظر دهید »

کو گوش شنوا ..کو چشم بینا

26 خرداد 1395 توسط ملا معماری در این وادی

 

 

 نظر دهید »

....ادامه داستان قوم لوط

26 خرداد 1395 توسط ملا معماری در این وادی

 

 

…….چيزى نگذشت كه آن قوم در كمين رهگذران نشسته و با آنها به لواط پرداختند و آنگاه كه شهر آنها از عبور و مرور انسانها خالى گشت آنها از زنان خود دست كشيده و به سراغ پسران نونهال آمدند. ابليس كه ماموريت خويش را تا اين مرحله بخوبى انجام داده بود به سراغ زنان آن قوم آمد و ضمن تحريك آنها بدانها آموخت تا بسان مردان با يكديگر به مساحقه بپردازند و بدينوسيله ارضاء شهوت نمايند. از پس اين جريانات خداوند جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل را در كسوت پسرانى جوان بسوى آن قوم فرستاد. آنها به نزد لوط كه مشغول كشاورزى بود آمدند و خود را رسولانى معرفى كردند كه بسوى حاكم شهر فرستاده شده‏اند. اما لوط گوشه‏اى از فجايع رايج در ميان مردمش را براى آنها بازگو كرد. آنها تصميم گرفتند كه به ميان مردم روند. لوط از آنها خواست تا تاريكى شب تحمل نمايند آنگاه دخترش را مامور ساخت تا براى ميهمانان مقدارى آب و نان و پوشاك فراهم سازد.
باران تندى شروع به باريدن كرده بود. لوط و همراهانش از منزل خارج شدند و او در پناه ديوار و رسولان از ميانه راه حركت خود را آغاز كردند ناگهان ابليس كه در مسير آنها كمين كرده بود پسرى را كه در دامان همسر لوط بود از او جدا كرده و به درون چاهى پرتاب كرد. از سر و صداى موجود مردم بر درب خانه لوط تجمع كردند و از او خواستند تا در كار آنها دخالتى ننمايد اما لوط در جوابشان گفت:هؤُلاءِ ضَيْفِي فَلا تَفْضَحُونِ‏ [1] اينها مهمان من هستند و نبايد به رسوايى كشيده شوند آنها به لوط پيشنهاد كردند تا يكى از آنها را نزد خويش نگاه دارد و دو نفر ديگر را بدانها بخشد اما لوط همراهانش را داخل خانه ساخت تا از گزند قوم فاسد در امان باشند ولى آن بزهكاران درب خانه را شكسته و لوط را به گوشه‏اى پرتاب كردند و هنگاميكه به جبرئيل نزديك شدند اين جمله را از او شنيدند إِنَّا رُسُلُ رَبِّكَ لَنْ يَصِلُوا إِلَيْكَ‏ سپس مشتى از ماسه را بر چهره آنان پاشيد و نفرينشان كرد، اينك مردم شهر تماما بينايى خويش را از دست داده بودند. جبرئيل به لوط دستور داد تا به همراه دخترانش از شهر خارج شود چرا كه عذاب قطعى الهى به هنگام سحرگاهان بر آن قوم نازل مى‏گشت‏ إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ أَ لَيْسَ الصُّبْحُ بِقَرِيبٍ‏ [2] …..

[1] سوره حجر- آيه 68.
[2] سوره هود- آيه 81.

علل الشرايع

ترجمه ذهنی تهرانی

 نظر دهید »

ایده های اقتصاد مقاومتی در خانه ما

26 خرداد 1395 توسط ملا معماری در این وادی

 


1- با توجه به اینکه برچسب های نام و نام خانوادگی در بازار بیشتر شخصیت های کارتونی خارجی بودند من امسال برای ان برچسب ها از خلاقیت خود دخترم با کاغذ رنگی استفاده کردم چند دفتری هم که تصاویر کارتونی خارجی داشت را برای خودم جور دیگه جلد کردم اسباب بازی بچه هارو هم خودم درست کردم هم برای اوقات فراغت هم برای صرفه جویی در امورات خانواده

2- اکثر مردم برای تزیین در یخچال یا کابینت هاشون خرید بازار رو دارند ولی ما توی خونمون از وسایل دوریختنی (سگک لباس بچه ها –عروسک کنده شده از جوراب پاره شده – درست کردن منگوله از نخ کاموا- درست کردن کاردستی با کاغذ های باطله(اوریگامی)….)استفاده می کنیم و با یه آهنربا کوچولو به یخچال می زنیم.


3- کاغذ گران است و برای چاپ پیش نویس های مطالبی که در کامپیوتر است واقعا اسراف هست که از کاغذ نو استفاده کنیم .ما با مراجعه به تایپ و تکثیر ها از آنها کاغذ هایی که یک طرفشان تمیز است رو می گیریم و استفاده می کنیم.


4- در میهمانی های شلوغ اسراف و بریز و بپاش زیاد میشه ولی من و شوهرم اینبار با یک مدیریت خوب این اسراف ها رو به حداقل رساندیم1- با خرید میوه کوچک سیب در سایز کوچک پرتقال کوچک اسراف در میوه رو به صفر رساندیم تازه پوست میوه ها رو هم جمع کردیم برای مرغ همسایه 2-در اکثر مهمانی در مورد برنج هم اسراف میشه و قبلا ما برنج ها ی ته بشقاب ها را آشغال مرغی می دانستیم ولی این بار سر فرصت برنج های تمیز از بشقاب ها را مانده بود را جدا کردم و در چند روز بعد استفاده کردیم و برنج هایی که کمی کثیف شده بود را کثیفی هایش را گرفتم و با آن برای روز بعدسوپ و ته چین درست کردم .آشغال مرغی آن شب فقط دانه های برنج ته بشقاب ها بود که آن هم داخل ظرفشویی نرفت بلکه با دستمال جمع کردیم برای مرغ همسایه


5- آجیل در بازار گران است و قدرت خرید مردم پایین و ما ها عادت کردیم به فله ای خریدن و خوردن –ما این بار با توجه به نیاز رشد بچه ها به آجیل ها و مغزیجات به اندازه کافی خریدیم (انجیر- بادام هندی-گردو –فندق-بادام کاغذی- برگ زردآلو)همه ی اینها با نظر دکتر تغذیه بود.در خانه, ما همه ی اینها را به اندازه های کوچک تر تبدیل کردیم که هم خوردنش برای بچه ها راحت تر شود وهم ماندگاری و داشتش در خانه بیشتر شود آنهم تعداد استفاده آن نیز مشخص است نه اینکه مشتی خورده شود
6- ما یک بالکن داریم همیشه فصل تابستان زیر باد کولر بودیم .امسال پشه بند خریدیم قرار شده مثل قدیم ها رو حیاط بخوابیم تا مصرف آب و برق ناشی از کولر کم بشه هم خوابمون با بودن زیر سقف آسمون خدایی تر بشه…


7- برای روز معلم امسال بچه ها فقط خرید کالای ایرانی داشتیم…زمینه ای شد برای آموزش و توجه بچه ها
                                               حرف بسیار است …….

 

 

 1 نظر

اندکی تامل...مناجات شعبانیه

26 اردیبهشت 1395 توسط ملا معماری در این وادی

 

 

 نظر دهید »

در انتظاریم همه...

26 اردیبهشت 1395 توسط ملا معماری در این وادی

 

 

 

 نظر دهید »

گره های شیطان

15 اردیبهشت 1395 توسط ملا معماری در این وادی

در حدیث نبوی آمده است:

 

هر وقت می خوابید شیطان در پشت سرتان سه گره

 

می زندکه در هر گره چنین نقش بسته :

 

 

تو شب طولانی را در پیش رو داری پس نگران نمازت نباش

 

 پس اگر بنده ای از خواب برخیزد و خدا را یاد کند گره ای از او

 

گشوده می شود و چون وضو بگیرد دو گره گشوده شود و

 

چون به نماز بایستد تمامی گره ها یش گشوده می شود و

 

صبح را با نشاط و پاکیزه آغاز می کند و در غیر این صورت

 

آلوده و بی نشاط خواهد بود

وسایل الشیعه

 نظر دهید »

قوم لوط(1)

12 اردیبهشت 1395 توسط ملا معماری در این وادی


قوم لوط در ابتدا در زمره برترين و شايسته‏ ترين مخلوقات خداوند بودند. آنها حتى موقعى كه بسوى محلى حركت مى‏ كردند زنان را بدنبال خويش قرار مى‏ دادند. آنها بشدت متعبد و متمسك به آداب شرعى و الهى بودند اما ابليس به آنها حسد ورزيد و بارها سد راه آنها گشت. روزى قوم لوط تصميم گرفتند تا در كمين ابليس نشسته و او را نابود سازند اما آنها در برابر خود پسركى زيبا روى را مشاهده كردند. شبانگاه مردى را به مراقبت از او گماردند. اما آن پسرك فريادى سر داده و گفت: پدرم مرا بر شكم خود مى‏ خواباند و إلا به خواب نمى‏ رفتم آن مرد نيز پسرك را بر شكم خود خوابانيد و بدين ترتيب شيطان به آن مرد لواط را آموخت و خود بطور مخفيانه فرارى گشت. چيزى نگذشت كه آن قوم در كمين رهگذران نشسته و با آنها به لواط پرداختند و آنگاه كه شهر آنها از عبور و مرور انسانها خالى گشت آنها از زنان خود دست كشيده و به سراغ پسران نونهال آمدند. ابليس كه ماموريت خويش را تا اين مرحله بخوبى انجام داده بود به سراغ زنان آن قوم آمد و ضمن تحريك آنها بدانها آموخت تا بسان مردان با يكديگر به مساحقه بپردازند و بدينوسيله ارضاء شهوت نمايند


داستان پيامبران يا قصه‏ هاي قرآن از آدم تا خاتم، ص: 244

 نظر دهید »

امان از گناهی که کوچک شمرده شود....

12 اردیبهشت 1395 توسط ملا معماری در این وادی

امام صادق (ع) مى‏ فرمايند: هر بنده‏ اى كه عمل قوم لوط را جايز انگارد

 

 

از دنيا نخواهد رفت مگر آنكه به همان عذاب قوم لوط مبتلا خواهد گشت

 

 

اما انسانها آن را نمى‏ بينند.

 نظر دهید »

خیلی دور خیلی نزدیک.....

09 اردیبهشت 1395 توسط ملا معماری در این وادی

 

 

 

 

 

 

 حضرت آیت الله العظمی بهجت رحمت الله علیه:

خدا می داند یک صلواتی را که انسان بفرستد و برای میتی هدیه کند،


چه معنویتی، چه صورتی، چه واقعیتی برای همین یک صلوات است!


۩ (اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُم) ۩


میگن یکی از بهترین کارها ضلوات فرستادن برای مرده های بی وارث هست.

 

 

 

 

آن چه که مسلم است انسان بعد از مرگ دست خودش از عمل کوتاه می شود و با اعمالی

که از پیش فرستاده چه نیک و چه بد مأنوس و همدم است. ولی با توجه به روایات متعدّدی

که از معصومین نقل شده است در می یابیم که اعمال نیکی که به نیّت مرده انجام می گیرد

سبب نجات و رهایی او از عذابها و فشارهای قبر است و حتی سبب رهایی او از عذاب آخرت.

و بالاتر اینکه خود مردگان از فرزندان و خویشان خود انتظار دارند که به فکر آنها بوده و برایشان

صدقات و خیراتی بدهند. چنانچه از لبّ اللباب قطب راوندی مروی است که مردگان در هر شب

جمعه می آیند و فریاد می کنند ای اهل من، ای فرزندان من، ای خویشان من، به ما مهربانی

کنید، ما را به خاطر بیاورید، ما را فراموش نکنید، بر ما و غربت ما رحم کنید، بدرستیکه ما در

زندان تنگی و اندوه و زاری و غم و سختی هستیم به ما رحم کنید و بخل نکنید به دعا و صدقه

و شاید خدا به ما رحم کند

 

 

 

 نظر دهید »

خواجه نصیر طوسی (1)

09 اردیبهشت 1395 توسط ملا معماری در این وادی

خواجه‌ نصيرالدين‌ طوسي‌ در يك‌ نگاه‌

اسم‌:محمد بن‌ حسن‌ مكي‌ ابو جعفر معروف‌ به‌ خواجه‌ نصيرالدين‌ طوسي‌

ولادت‌:۱۱ جمادي‌ الاول‌ سال‌ ۵۹۷ هجري‌ در طوس‌

وفات‌:۱۸ ذي‌ الحجه‌ سال‌ ۶۷۲ هجري‌ در كاظمين‌

مدت‌ عمر:۷۵ سال‌

تمدن‌ چيست‌ و سهم‌ خواجه‌ نصيرالدين‌ طوسي‌ در تمدن‌ بشري‌چيست‌؟

تمدن‌ براساس‌ تعاريفي‌ كه‌ از آن‌ شده‌ عبارت‌ است‌ همكاري‌ مردم‌ با يكديگر در امور زندگاني‌ وفراهم‌ ساختن‌ اسباب‌ ترقي‌ و آسايش‌; و اصولا ظهور تمدن‌ هنگامي‌ امكان‌پذير است‌ كه‌ امنيت‌و آسايش‌ برقرار باشد و اين‌ مهم‌ در زمان‌ خواجه‌ نصير بخاطر حمله‌ مغول‌ به‌ ايران‌ ميسر نشدمگر با يك‌ سياست‌ خاص‌ كه‌ آنهم‌ پيدا كردن‌ ضعف‌ دستگاه‌ حكومتي‌ بود كه‌ پاي‌بندي‌ آنها به‌مسايل‌ خرافي‌ همچون‌ پيشگوئي‌ و خواب‌ ديدن‌ توجه‌ خواجه‌ نصير را به‌ خود جلب‌ كرد و او ازهمان‌ نقطه‌، سياست‌ عملي‌ خود را به‌ اجرا گذاشت‌ كه‌ همكاري‌ با دستگاه‌ در آن‌ مقطع‌ و عدم‌برخورد با مسايل‌ خرافي‌ مورد اعتقاد آنها يكي‌ از سياستهاي‌ مورد نظر بود كه‌ تاريخ‌ در گذر ايام‌پاسخ‌ به‌ خدمت‌ گرفتن‌ چنين‌ دستگاهي‌ را داده‌ است‌ كه‌ آنهم‌ مهار جنگ‌ و باز گرداندن‌ آرامش‌ بودكه‌ براي‌ پي‌ريزي‌ هر تمدني‌ لازم‌ است‌; داستان‌ ذيل‌ تائيد سياستهاي‌ بكار گرفته‌ شده‌ توسطخواجه‌ نصير است‌ كه‌ به‌ اختصار از نظرتان‌ مي‌گذرد:

  • روزي‌ هلاكو به‌ خواجه‌ نصيرالدين‌ مي‌گويد كه‌ يك‌ حادثه‌ جالب‌ را پيشگويي‌ كنيد كه‌ من‌مشخصٹ شاهد باشم‌ خواجه‌ ضمن‌ پذيرش‌ مي‌گويد اين‌ حادثه‌ در شب‌ پنجشنبه‌ اتفاق‌ خواهدافتاد كه‌ همراه‌ با كسوف‌ است‌ و اتفاقٹ در آن‌ شب‌ هلاكو در خواب‌ بود و نگهبانان‌ اجازه‌ ورود به‌خواجه‌ را نمي‌دادند كه‌ باعث‌ نگراني‌ خواجه‌ شده‌ بود كه‌ مبادا هلاكو اين‌ حادثه‌ را نبيند; چاره‌انديشيد و شنيد كه‌ يكي‌ از خرافات‌ در باره‌ ماه‌گرفتگي‌ اين‌ است‌ كه‌ مي‌گويند اژدها ماه‌ را گرفته‌پس‌ بايد به‌ ظروف‌ مسيني‌ كوبيد تا اژدها بترسد و ماه‌ را رها كند بلافاصله‌ خواجه‌ نگهبانان‌ را ازاين‌ قضيه‌ ترساند و آنها ظروف‌ مسين‌ را برداشته‌ و به‌ يكديگر كوبيدند و اين‌ باعث‌ شد كه‌ خودهلاكو از خواب‌ بيدار شود و خواجه‌ آنچه‌ را كه‌ ديده‌ بود به‌ هلاكو نشان‌ داد و او سخن‌ خواجه‌ راپذيرفت‌ و اعتبار علمي‌ و شخصيت‌ خواجه‌ براي‌ او تثبيت‌ شد.پس‌ از آن‌، هلاكو از خواجه‌ سئوال‌ كرد آيا چون‌ ما ديشب‌ مي‌دانستيم‌ كه‌ ماه‌ خواهد گرفت‌، ماه‌ گرفته‌ است‌ يا اگر نمي‌دانستيم‌ ماه‌ مي‌گرفت‌؟ خواجه‌ گفت‌ چه‌ شما مي‌دانستيد و چه‌ نمي‌دانستيداين‌ اتفاق‌ مي‌افتاد. هلاكو پرسيد آيا ما مي‌توانستيم‌ از وقوع‌ اين‌ حادثه‌ جلوگيري‌ كنيم‌؟ خواجه‌گفت‌ خير متأسفانه‌ مسايل‌ طبيعي‌ و فلكي‌ در اختيار ما نيست‌ و از بشر هم‌ كاري‌ برنمي‌آيد.هلاكو گفت‌ كاري‌ كه‌ اگر ما بدانيم‌ يا ندانيم‌ اتفاق‌ مي‌افتاد و اگر بدانيم‌ نمي‌توانيم‌ از وقوعش‌جلوگيري‌ كنيم‌ دانستنش‌ چه‌ سودي‌ دارد؟ خواجه‌ نصيرالدين‌ تدبيري‌ انديشيد كه‌ هلاكو آمادگي‌براي‌ درك‌ مسايل‌ علمي‌ را ندارد لذا با بعضي‌ از دوستانش‌ مشورت‌ كرد و نتيجه‌ آن‌ شد كه‌ آنان‌ دوديگ‌ بزرگ‌ مسين‌ را از بالاي‌ محلي‌ مرتفع‌ كه‌ در نزديكي‌ خيمه‌ هلاكو است‌ بزمين‌ بياندازند دراين‌ هنگامه‌ كه‌ هلاكو از شكار برمي‌گشت‌ خواجه‌ باتفاق‌ او وارد شدند اما خواجه‌ به‌ هلاكو گفت‌كه‌ صحبت‌ محرمانه‌اي‌ با شما دارم‌ و آن‌ اينست‌ كه‌ تا چند لحظه‌ ديگر صداي‌ مهيبي‌ خواهيدشنيد لطفٹ نترسيد و فقط به‌ چهره‌ اطرافيان‌ نگاه‌ كنيد به‌ موقع‌ علت‌ قضيه‌ را توضيح‌ خواهم‌ داد;ميهمانان‌ يكي‌ پس‌ از ديگري‌ وارد شدند كه‌ ناگهان‌ صداي‌ مهيبي‌ بلند شد هر يك‌ عكس‌العملي‌ ازخود نشان‌ دادند فقط هلاكو و خواجه‌ نصيرالدين‌ آرام‌ نشسته‌ بودند، در اين‌ لحظه‌ خواجه‌ گفت‌اگر جنابعالي‌ از اين‌ قضيه‌ مطلع‌ نبوديد حتمٹ مي‌ترسيد و اين‌ اطلاع‌ باعث‌ شد كه‌ شما از اين‌ صدانهراسيد. خاصيت‌ پيشگوئي‌ و پيش‌بيني‌ منجمين‌ واقعي‌ اين‌ است‌ كه‌ به‌ شما آرامش‌ مي‌دهد وهمين‌ باعث‌ شد كه‌ خواجه‌ بعنوان‌ مشاور هلاكو انتخاب‌ شود.

پس‌ از اينكه‌ خواجه‌ نصيرالدين‌ طوسي‌ در دربار هلاكو خان‌ محبوبيت‌ يافت‌ و بعنوان‌ مشاورانتخاب‌ شد از فرصت‌ بدست‌ آمده‌ كمال‌ استفاده‌ را برد و شروع‌ به‌ پي‌ريزي‌ بناي‌ تمدن‌ عظيمي‌نمود كه‌ تاريخ‌ از آن‌ بهره‌هاي‌ فراواني‌ برده‌ است‌.

نشانه‌هاي‌ تمدن‌

ـ رفتن‌ به‌ دربار هلاكو خان‌ و مهار جنگ‌ و خونريزي‌ و برگرداندن‌ آرامش‌

ـ احترام‌ و تكريم‌ علماء و دانشمندان‌

ـ تأمين‌ هزينه‌ زندگي‌ دانشمندان‌ از طريق‌ موقوفات‌ و ساخت‌ اولين‌ كوي‌ دانشمندان‌ وابسته‌ به‌رصدخانه‌ مراغه‌

ـ دعوت‌ دانشمندان‌ و صاحبنظران‌ از ديگر بلاد به‌ مراغه‌

ـ تأسيس‌ رصدخانه‌ مراغه‌ و يا به‌ تعبيري‌ دانشگاه‌ مراغه‌

ـ جمع‌آوري‌ و خريداري‌ كتب‌ و تأسيس‌ كتابخانه‌

يكي‌ از عوامل‌ تمدن‌ و ابزار رشد و ترقي‌، علماء و دانشمندان‌ مي‌باشند كه‌ خواجه‌ نصيرالدين‌طوسي‌ از اين‌ عامل‌ بخوبي‌ استفاده‌ كرد. در حقيقت‌ خواجه‌ نصيرالدين‌ طوسي‌ در زمان‌ خودش‌تمدني‌ بنا نهاد كه‌ مي‌توان‌ گفت‌ عالي‌ترين‌ بناي‌ تمدن‌ بوده‌ است‌ كه‌ امروزه‌ ما نيز بخشي‌ از تمدن‌را وامدار و مديون‌ افكار و آثار و خدمات‌ آن‌ نابغه‌ اسلامي‌ هستيم‌.

براي‌ تكميل‌ بحث‌ لازم‌ است‌ كه‌ به‌ يك‌ پرسش‌ پاسخ‌ داده‌ شود; و آن‌ پرسش‌ اين‌ است‌ كه‌ آيااصولا رفتن‌ علماء و دانشمندان‌ به‌ دربار درست‌ است‌ يا خير؟ اين‌ سئوالي‌ است‌ كه‌ از ديربازمطرح‌ بوده‌ و جوابها نيز مشخص‌ است‌ و آن‌ اينست‌ كه‌; كدام‌ و چه‌ عالمي‌ به‌ دربار مي‌رود؟ اگرعالمي‌ خود ساخته‌ باشد آيا رفتن‌ او محل‌ اشكال‌ است‌؟ كما اينكه‌ در مورد خواجه‌ نصيرالدين‌،اكثر علماء اتفاق‌ نظر دارند و رفتن‌ او را به‌ دربار مورد تائيد قرار داده‌اند.

حضرت‌ امام‌ خميني‌ (ره‌) بنيانگذار جمهوري‌ اسلامي‌ ايران‌ درباره‌ خواجه‌ نصيرالدين‌ طوسي‌چنين‌ مي‌فرمايند:

… و اما قضيه‌ خواجه‌ نصير و امثال‌ خواجه‌ نصير شما مي‌دانيد اين‌ را كه‌ خواجه‌ نصير كه‌ در اين‌دستگاه‌ وارد مي‌شد نمي‌رفت‌ وزارت‌ بكند مي‌رفت‌ آنها را آدم‌ كند نمي‌رفت‌ براي‌ اينكه‌ در تحت‌نفوذ آنها باشد مي‌خواست‌ آنها را مهار كند تا آن‌ اندازه‌اي‌ كه‌ بتواند; كارهايي‌ كه‌ خواجه‌ نصير براي‌مذهب‌ كرد آن‌ كارهاست‌ كه‌ خواجه‌ نصير را خواجه‌ نصير كرد.

با اين‌ كلام‌ حضرت‌ امام‌ (ره‌)، رفتن‌ خواجه‌ نصير به‌ دربار نيز منتفي‌ مي‌شود. پس‌ با رفتن‌ او به‌دربار هلاكو، انسانهاي‌ زيادي‌ نجات‌ يافتند، كه‌ سني‌ و شيعه‌ بودن‌ هم‌ مطرح‌ نبوده‌، بلكه‌ وقتي‌ به‌تاريخ‌ مراجعه‌ مي‌كنيم‌ مي‌بينيم‌ كه‌ ابن‌ ابي‌الحديد شارح‌ نهج‌البلاغه‌ كه‌ شيعي‌ مذهب‌ نبوده‌خواجه‌ نصير براي‌ نجات‌ جان‌ او اهتمام‌ كامل‌ ورزيده‌ است‌. درست‌ در زمانيكه‌ علماء ودانشمندان‌ و انسانها كشته‌ مي‌شدند و از علم‌ و فرهنگ‌ دانش‌ خبري‌ نبوده‌ خواجه‌ نصير در همان‌عصر و از ميان‌ همان‌ قوم‌ پايه‌هاي‌ تمدن‌ را مي‌ريزد كه‌ براي‌ هميشه‌ باقي‌ است‌.

 

بهترین جای عالم از دیدگاه خواجه نصیرالدین طوسی


عطاملک‌ جوینی‌ که‌ یکی‌ از وزیران‌ دربارهلاکو می‌باشد و کتاب‌ تاریخ‌ جهانگشای‌ او معروف ‌است‌ به خواجه نصیرالدین طوسی گفت اکنون که ایران در زیر یوغ اجنبی است و هیچ جای نفس کشیدن نیست بهترین جای دنیا برای اقامت گزیدن کجاست تا از برای رشد و حفظ جان به آن جا در آییم؟

خواجه خنده ایی کرد و گفت : بهترین جا ایران است و از برای شخص خود من زادگاهم توس. شما را دیگر نمی دانم مختارید انتخاب کنید و عزم سفر نمایید. عطاملک پاسخ داد برای دانشمندانی نظیر ما بستر آرامش دروازه های باشکوه تری به روی آیندگان خواهد گشود و خواجه به طعنه گفت البته اگر آینده ی باشد!

چرا که فرار اهل خرد، نفع شخصی عایدشان می کند و در این حال دیار مادری هم چنان خواهد سوخت امروز مهم ترین وظیفه ما ایستادن و خرد را به کار بردن برای رفع ایستیلای اجنبی است و اگر این کار نتوانیم دیگر فایده ایی برای زنده بودن نمی بینم.
عطاملک جوینی در حالی که به زمین می نگریست به خواجه نصیر الدین طوسی گفت : برای من بزرگ ترین نعمت همین است که در کنار آزاده مردی هم چون شما هستم.

                      آن که به سرنوشت میهن و مردم سرزمین خویش بی انگیزه است ارزش یاد کردن ندارد.

 

 

 

 

 

 نظر دهید »

حواسمان هست کجا زندگی میکنیم؟!(5)

08 اردیبهشت 1395 توسط ملا معماری در این وادی

انسان بايد احساس کند که هميشه با فضاي نامتناهي ارتباط دارد. او براي نامتناهي ساخته شده و محصور کردن فضاي نامتناهي و در يک فضا ماندن، ممّد زندگي معنوي نيست و انسان را محدود مي‌کند.

برخي از کساني که در آپارتمان‌ زندگي مي‌کنند، نوعي دلسردي، پژمردگي، افسردگي و يأس دارند. انسان براي تأمل، تفکر، انديشيدن درباره هستي و … ساخته شده است. هر انساني ذاتا عاقل است و بايد طوري باشد که نوع معماري او را در فضايي قرار دهد که با فضاي هستي، عالم و رمز و رازش ارتباط داشته باشد، يکي باشد، وحدت داشته باشد و اين زماني است که معمار آن را درک کند و بتواند بيانش کند.

وقتي که نسبت به آن بي‌اعتنا باشد و برايش مسأله مهمي نباشد، اثر معکوسي خواهد داشت. ثانيا عالم، عالم معاني است؛ يعني معماري فقط برپا کردن ديوار و نهادن سقف و … نيست. معمار بايد بتواند معانيي چون وحدت و کثرت را به صورت رمزي در اثرش بيان کند تا فضاها پاسخگوي ابعاد مختلف وجود باشد. انسان موجود بسيار پيچيده‌اي است. هر فضايي بايد پاسخگوي بعدي از ابعاد وجودي انسان باشد. اگر به يک ساختمان نمونه قديمي نگاه کنيد، طاقهاي مختلف و فضاهاي مختلف دارد و هر کدام متنوع و پاسخگوي نيازهاي دروني و ساحت‌هاي مختلف وجود انسان است

 

 

 

 

 

 

 نظر دهید »

عادات قوم لوط ....برگشته؟برنگشته ؟

07 اردیبهشت 1395 توسط ملا معماری در این وادی

 

مجمع البيان در تفسير آيه‏ وَ تَقْطَعُونَ السَّبِيلَ‏ مى‏ گويد: با قناعتى كه مردان به يكديگر نموده بودند خوف اين مى‏ رفت كه نسل انسانها برچيده شود. قوم لوط حتى به كسانى كه از ديار آنها عبور مى‏ نمودند نيز رحم ننموده و با پرتاب سنگ خويش آنها را مورد هدف قرار مى‏ دادند و سنگ هر كس كه به هدف اصابت مى‏ كرد صاحب آن رهگذر گرديده و با او به لواط مى‏ پرداخت آنگاه سه درهم به عنوان غرامت بدو مى‏ داد آنها براى اين عمل زشت در ميان خويش قضاتى داشتند كه در موقع ضرورت به دادرسى مى‏ پرداخت. همچنين در تفسير آيه‏ وَ تَأْتُونَ فِي نادِيكُمُ الْمُنْكَرَ گفته شده كه قوم لوط در مجالس خويش بدون هيچگونه حياء و شرمى باد معده و صدا خارج مى‏ ساختند. همچنين آنها با يكديگر در انظار عمومى به لواط مى‏ پرداختند و خداوند به همين خاطر عذاب خويش را كه بارانى از سنگ آسمانى بود بر سر آنها فرو ريخت و بعضى گويند كه آن عذاب آب سياه رنگى بود كه بر پهنه زمين جارى گشت………..

 نظر دهید »

هر روز روز مادره...

07 اردیبهشت 1395 توسط ملا معماری در این وادی

 

 

 نظر دهید »

دیدار خلیلان

07 اردیبهشت 1395 توسط ملا معماری در این وادی

 

امير المؤمنين (ع) مى‏ فرمايند: خداوند براى قبض روح ابراهيم ملك الموت را به نزد وى فرستاد. ابراهيم (ع) از او سؤال كرد كه آيا در اين مورد مخير خواهد بود تا به تواند مدت بيشترى را عبادت و به فرمانبردارى خداوند قيام نمايد و يا اينكه قهراً و بطور جزم مى‏بايست مرگ را بپذيرد. ملك الموت در پاسخ گفت: تو مجبور به پذيرش هستى. ابراهيم (ع) خطاب به ملك الموت گفت: آيا تو ديده ‏اى خليلى مرگ خليل خود را آرزومند باشد. ملك الموت نزد پروردگار آمده و از ذات بارى تعالى كسب تكليف نمود. خداوند نيز به عزرائيل خطاب فرستاد كه به بنده ما بگو آيا ديده‏ اى كه خليلى از ملاقات با خليل خود بيزارى جويد؟

 نظر دهید »

امان از غفلت ما....

07 اردیبهشت 1395 توسط ملا معماری در این وادی

 

صدوق با سلسله اسنادش در امالى از امام صادق (ع) چنين نقل مى‏ كند: نوح مجموعا دو هزار و پانصد سال عمر نمود كه 850 سال آن قبل از بعثت و 950 سال بعد از بعثت در ميان قومش بود. همچنين او 200 سال به كار ساخت كشتى معروفش مشغول گشت و پانصد سال نيز بعد از خروج از كشتى و فروكش نمودن طغيان دريا به آبادانى شهرها پرداخت.
روزى نوح در زير آفتاب نشسته بود كه ملك الموت به نزد او آمده و سلام كرد سپس به او خبر داد كه براى قبض روحش آمده است نوح از او خواست تا فرصتى داشته باشد و از آفتاب به زير سايه منتقل شود. نوح بعد از قرار گرفتن در سايه به ملك الموت گفت: آنچه از دنيا بر من گذشت به اندازه جابجايى‏ ام از آفتاب به طرف سايه بود و سپس قبض روح شد

 نظر دهید »

حذر از اوصاف چهار گانه

07 اردیبهشت 1395 توسط ملا معماری در این وادی

 

«محمد بن عبدالله بن طيفور» در كتاب «علل الشرايع» پيرامون آيه‏ رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِ الْمَوْتى‏ مى‏ گويد: خداوند به ابراهيم (ع) امر فرمود تا به ملاقات يكى از بندگانش برود. هنگامي كه ابراهيم نزد آن شخص آمد از او شنيد كه مى‏ گفت:
شنيده‏ ام خداوند بنده‏اى بنام ابراهيم را خليل خويش قرار داده است. ابراهيم از او پرسيد: نشانه آن بنده چيست؟ آن عبد صالح در پاسخ گفت: نشانه‏ اش زنده كردن مردگان است. ابراهيم (ع) كه خود را بر اين وصف ديد از خداوند درخواست كرد تا مردگان را حيات مجدد بخشد و خداوند بدو وحى فرستاد: أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ؟ قالَ: بَلى‏ وَ لكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي‏ يعنى من اطمينان حاصل نمايم همان خليلى هستم كه تو برگزيده‏ اى. و شايد منظور او معجزه‏اى بوده است كه بسان پيامبران ديگر بدان مسلح گردد. همچنين خداوند به ابراهيم فرمان داد تا براى زنده كردن مردگان ابتدا آنان را بميراند و به همين خاطر بود كه به دستور خداوند او چهار گونه پرنده يعنى «طاووس» و «كركس» و «خروس» و «مرغابى» را ذبح نمود. منظور از طاووس همان زبور و آرايش دنيوى است و منظور از كركس آرزوهاى طولانى مى‏ باشد و مقصود ازخروس شهوت و مرغابى حرص و طمع است. يعنى اى ابراهيم اگر قلبى زنده و بيدار و سكينه و وقار باطنى را خواستارى از اين اوصاف چهارگانه بر حذر باش و سؤال ابراهيم (ع) كه فرمود: رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِ الْمَوْتى‏ و نيز سؤال پروردگار از او كه فرمود: أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ‏ هر دو اشاره و فرمانى الهى بود چرا كه خداوند از درون پاك ابراهيم اطلاع كامل داشت و مى‏ خواست بدين وسيله از او رفع تهمت نمايد و او را از شك و ترديد منزه گرداند


 نظر دهید »

دستور غذایی برای رژیم مناسب

04 اردیبهشت 1395 توسط ملا معماری در این وادی

 

 

حضرت علی(ع) می فرمایند: زندگی را برای خوردن مخواه؛ بلکه خوردن را برای زندگی بخواه.


از بزرگی پرسیدند در کتاب آسمانی شما دستوری پزشکی برای سلامتی جان انسانها نیامده است وی پاسخ داد بلکه که آمده است : کلوا و اشربوا و لا تسرفوا …….. بخورید و بیاشامید واسراف نکنید.. و این اول واخر تمامی دستورات پزشکی است برای هر چه سالمتر بودن و پیشگیری از بیماری……………………


هر روز مجموعا یک لیوان شیر یا ماست اجباری میل بفرمایید
3 نوبت در هفته و هر نوبت نصف قاشق بزرگ روغن زیتون روی سالاد اضافه کنید
سهمیه شما روزانه 8 حبه قند می باشد ( معادل 4 عدد خرما)


ناشتا: 2 لیوان آب با عرقیات بدون شکر میل بفرمایید


صبحانه :کف دست نان (30 گرم)یک قاشق مربا خوری عسل یا مربا+30 گرم پنیر + یک استکان چایی شیرین
ساعت 10 صبح :چایی +یک عدد میوه قبل از ناهار :دو لیوان آب +یک عدد سیب با پوست یا 3 عدد زرد آلو
شنبه

40 گرم نان +سالاد+دو عدد دلمه یا دو عدد کوفته

یکشنبه

یک کفگیر برنج+سالاد+یک قطعه متوسط مرغ(نصف سینه یا یک ران) یا ماهی

دوشنبه

40 گرم نان + سالاد+ دو عدد کتلت یا کوکو

سه شنبه

یک کفگیر برنج +سالاد+گوشت خورشت متوسط یا یک سیخ برگ

چهار شنبه

40 گرم نان +سالاد +یک سیخ برگ یا 3عدد تخم مرغ

پنج شنبه

یک کفگیر برنج+ سالاد+ یک قطعه متوسط مرغ یا یک کفگیر عدس پلو

جمعه

40 گرم نان + سالاد+ یک قطعه کوچک مرغ یا ماهی

عصرانه :

چایی +یک عدد میوه + دو عدد خرما + یک عددکیک


شنبه شب

30 گرم نان(کف دست) +2 قاشق غذا خوری الویه 
یکشنبه شب

30 گرم نان +30 گرم پنیر + 3عدد گردو 
دوشنبه شب

30 گرم نان +سالاد+یک قطعه کوچک مرغ یا ماهی 

سه شنبه شب

نصف پیتزا یا 3 سیخ جگر + یک نان ساندویچی+سالاد 
چهارشنبه شب

دو سوم لیوان لوبیاچیتی پخته یا دو سوم لیوان سوپ جو+ سالاد 
پنج شنبه شب

دو سو لیوان عدس پخته یا یک لیوان شیر +20 گرم نان سوخاری 
جمعه شب

3عدد سیب زمینی متوسط +سالاد یا دو عدد لبو پخته 

 

رسول اکرم(ع): هر غذایی که بر آن نام خدا برده نشود، درد است و هیچ برکتی در آن نیست
پیامبر خدا(ص): شستن دستها پیش و پس از غذا، شفایی برای تن و مایه برکت در روزی است
با هم غذا بخوريد و پراكنده نباشيد، كه بركت با جماعت است.امام کاظم (ع)
امام علی(ع): هر کس می خواهد هیچ غذایی به او زیان نرساند ،تنها هنگامی غذا بخورد که گرسنه شده و معده او [ازخوراک پیشین،] پاک شده باشد. پس چو خواست بخورد، نام خدا را بر زبان آورد، خوب غذا را بجود و در حالی دست از غذا خوردن بکشد که هنوز میل به خوردن دارد و به آن، احساس نیاز می کند
امام رضا(ع): هرگاه چیزی خوردی، به پشت دراز بکش(منظور به خواب رفتن نیست) و پای راست خود را روی پای چپ بگذار
امام صادق(ع): بنی اسرائیل، [غذا را] غذا را با سرکه آغاز می کردند و با آن نیز به پایان می بردند؛ ولی ما با نمک آغاز می کنیم و با سرکه به پایان می بریم

…

 

 نظر دهید »

انا العبد

04 اردیبهشت 1395 توسط ملا معماری در این وادی

 

 

من بنده کیم؟……..

 نظر دهید »

حواسمان هست کجا زندگی می کنیم(4)

04 اردیبهشت 1395 توسط ملا معماری در این وادی

 

شاخص های معماری سنتی

اتاقي را در نظر بگيريد که به سبک معماري مدرن ساخته شده. اين اتاق صرفا جايي براي سکونت است؛ مثل اکثر خانه‌هاي امروز فضايي صرفا کمّي است. معماري يا هنر بايد به انسان کمک کند تا او به کمال معنوي برسد، بايد ببينيم که آيا اين خانه ممّد انسان در اين سير و استکمال معنوي هست يا نيست؟! اگر صرفا مبناي کمّي داشته باشد و کيفيت مد نظر نباشد، اين بنا تنها ابعادي دارد، چارديواري محصور و انسان در آن زندگي مي‌کند و فقط نيازهاي مادي‌اش برآورده مي‌شود؛ يعني فقط به ضرورياتي که از آن گريزي ندارد، بسنده مي‌کند. هدف از ساخت اين خانه فقط اين است که ضرورتي را برآورد، تنها جايي باشد که او در آن سکني گزيند، طوري نيست که نيازهاي معنوي را برآورده سازدمعماري بايد طوري باشد که در انسان، تفکر و تأمل ايجاد کند و ارتباط با هستي صورت گيرد. در بيشتر خانه‌هاي قديمي در هر لحظه اين امکان وجود داشت که انسان با آسمان و فضاي نامتناهي ارتباط برقرار کند. انسان احساس مي‌کرد که جايي که در آن زندگي مي‌کند، جزئي از آن فضاي نامتناهي است و اين ارتباط به نحوي برقرار مي‌شد، يا حداقل حياطي در خانه‌ها بود؛ اما بيشتر خانه‌هاي کنوني اين امکان را ندارند و انگار انسان در زندان به سر مي‌برد و ديگر مجال تفکر ندارد. آپارتمان‌هاي امروزي در واقع يک زندان محترم است! انسان معاصر در فضايي زندگي مي‌کند که او را محدود مي‌کند؛ يک فضاي محدود کمّي که هيچ ارتباطي با عالم خارج ندارد. اين حالت، يک زندان محترم است؛ منتها زنداني که خيلي بهتر ساخته شده است! به هر طرف که نگاه مي‌کنيم، ديوار است؛ اما خانه‌هاي قديم اين گونه نبود…….

 نظر دهید »

معماری خوب در یک کلام

10 فروردین 1395 توسط ملا معماری در این وادی

شرط لازم برای معماری خوب و برای رسیدن به مکان های زنده و جاودانه شناخت زندگی است .   معماری نامطلوب معماری است که انسانها در آن احساس زنده بودن و حیات داشتن و انسجام و ارامش نمی کنند

 نظر دهید »

سال نو بینش نو

28 اسفند 1394 توسط ملا معماری در این وادی

 

 

 

 نظر دهید »

حواسمان هست کجا زندگی می کنیم؟!(3)

28 اسفند 1394 توسط ملا معماری در این وادی

 

 

حکمت در معماری


دو گونه علم وجود دارد: علم بريده از حكمت، و علمي كه متصل با حكمت است. حكمت به طور كلي فهم

وجود و فهم مبادي و اصول وجود است. حكيم كسي است كه مبادي وجود را مي‌فهمد و به مبادي كلي

هستي پي مي‌برد. ممکن است علم به اين امور بي‌اعتنا باشد و اصلا توجهي به اينها نداشته باشند.

علوم جديد نسبت به اين مبادي تقريبا بي‌اعتنايند يا اصلا توجهي ندارند؛ اما حكمت الهي مي‌تواند در هنر

هم متجلي شود؛ يعني هنرمند با يك اثر هنري و معماري خودش مي‌تواند اين مبادي هستي و وجود را از

هر حيث در هنر خودش متجلي كند. هنرمند مي‌تواند در فضايي كه تجسم مي‌‌كند، نوري كه در روشنايي

فضا از آن استفاده مي‌كند و … اينها را متجلي کند. مي‌توان فضا را امري مادي صرف در نظر گرفت يا آن را

بنا به اصول و مبادي حكمي بيان كرد كه با هم خيلي فرق دارند؛ بنابراين جدايي معماري از حکمت و يا

همراه بودن معماري با حکمت در سبک بيان معماري بسيار مؤثر است.

معماري امري فردي يا شخصي نيست كه هنرمند هر چيزي را كه بخواهد، با تخيلش انجام دهد؛ يعني در

واقع اصول هستي‌شناسي را بايد در کار خود لحاظ کند. هنر سنتي نيازهاي معنوي انسان را برآورده

مي‌كند و معنوي است و به يك معنا مي‌توان گفت كه مقدس است. هر چيز معنوي، مقدس هم هست.

اين امر که انساني كه به هنر مي‌پردازد چگونه انساني است، در معماري امر مهمي است. آيا انساني

معنوي است كه عالم را معنوي و الهي مي‌بيند و يا اين گونه نيست؟ همچنين اين امر که انساني كه

براي او معماري و فضايي را ايجاد مي‌كنيم، چگونه انساني است، نقش مهمي در معماري دارد. انسان به

تعبير قرآن موجودي است که از اسفل‌سافلين تا اعلي عليين مي‌تواند ظهور داشته باشد. مخاطب

معماري چگونه انساني است؟ انسان مورد نظر هنر معنوي، انساني کامل، معنوي و الهي با تمام

نيازهاي اوست و بنابراين هنر سنتي به نفس انسان براي رسيدن به کمال معنوي کمک مي‌کند. به تعبير

ديگر هنر يا مي‌تواند بازدارنده راه کمال معنوي باشد، يا مي‌تواند به انسان در پيمودن کمال معنوي کمک

کند و اين امر بستگي به اين دارد که ما چه هنري را به کار ببريم؟ هنر معنوي و الهي و مقدس که آيا

معناي دقيق کلمه نيازهاي معنوي انسان را برآورده مي‌کند يا نه؟!

 نظر دهید »

صفات شیطانی

28 اسفند 1394 توسط ملا معماری در این وادی

«امام هادى (ع)» مى‏ فرمايند: روزى ابليس به نزد نوح آمده و بدو گفت: تو كمكى بزرگ بر من

نمودى پس مرا خيرخواه خود بدان نوح از كلمات ابليس متأثر گشت.

خداوند به او وحى فرستاد تا با ابليس از در سخن وارد شود. ابليس نيز نوح را مورد خطاب قرار

داده و گفت هنگامى كه ما انسانها را بر صفات بخل، حرص، حسادت، تعجيل و يا طغيان ببينيم

بناگه بر آنها هجوم آورده و عقل و دينشان را خواهيم ستاند تا به صفت شيطانى آلوده گردند و

اما كمك بزرگ تو به من آن بود كه با دعايت عليه اهل كره زمين آنها را روانه دوزخ ساختى و مرا

فارغ و آسوده نمودى در غير اينصورت مى‏ بايست زمانى بس طولانى به مناقشه با آنها مى‏

پرداختم.

 

 نظر دهید »

مهلت جمعه دیگر

28 اسفند 1394 توسط ملا معماری در این وادی

 

 

 

 نظر دهید »

پایان انتظار ....کی؟!

28 اسفند 1394 توسط ملا معماری در این وادی

 

 

 

 نظر دهید »

مانوس بودن حضرت ادم با اصله خرما

28 اسفند 1394 توسط ملا معماری در این وادی

 

هنگاميكه آدم از جنة الماوى [1] به زمين فرود آمد احساس تنهايى و دهشت كرد از خداوند خواست تا يكى از درختان بهشتى را قرين او سازد، پروردگار نيز اصله‏اى از درخت خرما را براى او فرستاد تا به نگهدارى آن بپردازد. آدم (ع) حتى در هنگام وفات به فرزندانش اينگونه سفارش نمود: من در طول زندگانيم با اين درخت مانوس بودم و دوست مى‏دارم بعد از مرگم نيز چنين باشد، در وقت مرگ‏ شاخه‏اى از درخت خرما را به دو نيم كرده و در كنار پهلوان من قرار دهيد.  فرزندان آدم به سفارش پدر عمل نمودند و با اينكه اين سنت در زمان جاهليت منسوخ شده بود لكن پيامبر (ص) آنرا مجدداً احياء و جارى نمودند

[1] حديث فوق اشعار مى‏دارد بهشتى كه آدم از آن بيرون رانده شد همان بهشت خلد است.


داستان پيامبران يا قصه‏ هاي قرآن از آدم تا خاتم، ص: 122

 نظر دهید »

حواسمان هست کجا زندگی می کنیم؟!(2)

25 اسفند 1394 توسط ملا معماری در این وادی

 

 

 

 

در هنر سنتي، هنر، فن، علم و حکمت به هم آميخته شده است و ميان اينها جدايي وجود ندارد، برخلاف هنر جديد که راه صنعت و صناعت از هنر و راه هر دو از علم و راه هر سه از حکمت، خاصه حکمت الهي جدا شده است. يکي از مشخصات بارز هنر سنتي، تلفيق و وحدت بخشيدن به اين عناصر است که وحدت تجزيه‌ناپذيري را تشکيل مي‌دهد که هنر با صنعت، هنر و صنعت با علم، هنر و صنعت و علم با حکمت الهي عجين است. اين امر يکي از مقوّمات هنر سنتي است.

در دوره مدرن هنر از صنعت جدا شده است. صنعت ماشيني شده و هنر به يک حوزه خيلي خاصي که بيشتر جنبه تجملي دارد، محدود شده و شامل تمام زندگي انسان نمي‌شود. به معناي سنتي کلمه، هنر يک معناي عامي دارد که ابعاد مختلف زندگي انسان را در بر مي‌گيرد و شامل معماري هم مي‌شود. تمام صنايعي که در قديم وجود داشتند، بنابر اصلي که گفتيم، از اقسام هنر بود؛ يعني صنعت هم جزو هنر بود و هنر با علم و حکمت وحدت داشت.

اگر هنر سنتي را به اين معنا در نظر بگيريم که هميشه صناعت يا فن با هنر و حکمت و علم سر و کار دارد، مثل کار خداوند يعني خلق عالم است. عالم را نگاه کنيد و نظام اين عالم را ببينيد؛ نظام اين عالم همين گونه است. هنر، صنعت، حکمت و علم را با هم مي‌بينيد. در همه اينها زيبايي وجود دارد؛ در نتيجه در هنر قديم، زيبايي يک اصل و جزء لاينفک هنر سنتي است؛ چون با نوعي کمال و کمال نفساني و وجودي ارتباط دارد. امروزه به طور کلي هر علمي ارتباط خود را با حکمت از دست داده است. نه تنها معماري، بلکه علوم جديد به طور کلي ارتباط خودشان را با علم الهي (يا حکمت) از دست داده‌اند و هنر از صناعت جدا شده است؛ بنابراين اصل هنر سنتي، معنوي است؛ يعني پاسخگوي نيازهاي مختلف مادي و معنوي انسان است. انسان ذاتا موجودي معنوي الهي است و هنر بايد پاسخگوي اين بعد معنوي وجود انسان باشد.

 

معماري چگونه پاسخگوي اين نيازها خواهد بود؟


مي‌توان خانه‌اي ساخت که فقط نيازهاي مادي و بهيمي (حيواني) انسان را تأمين کند؛ يعني خورد و خوراک و خواب و … را برطرف کند. در آپارتمان‌هاي امروزين، آشپزخانه، اتاق خواب و … دارد که فقط و فقط نيازهاي حيواني انسان را پاسخ مي‌دهد. به هر جهت انسان، حيوان پيشرفته‌اي است. انسان با حيوانات ديگر اشتراکات زيادي دارد و بنابراين انسان، حيوان خيلي پيشرفته‌اي است و لازم است نيازهاي حيواني انسان را برآورده کرد؛ اما نبايد به اين حد ختم شود. شايد اکثر خانه‌هاي امروزين اين حالت را دارند. انسان فقط به بعد حيواني محدود نمي‌شود، انسان موجودي معنوي است و داراي فضائل و کمالات نفساني است و بايد هنر او نمودار بعد فضائل و کمالات وجودي او و پاسخگوي نيازهاي معنوي‌اش هم باشد، نه اينکه نسبت به آنها بي‌اعتنا بماند. هنر سنتي مي‌تواند تمام نيازهاي يک انسان معنوي را تشخيص و به آنها پاسخ دهد. انسان يک موجود عاقل و شناساي وجود است. هنر يا مي‌تواند مطابق با اصول و مبادي هستي باشد، يا نمي‌تواند و از از اين امور چشم‌پوشي مي‌کند. قوانين هنري خارج از قوانين هستي نيست، هستي داراي اصول و مبادي است و فهم اين اصول و مبادي، حکمت است؛ هنرمندي که بتواند معرفت و شهود عقلاني از هستي داشته باشد، مي‌تواند اين اصول و مبادي هستي‌شناسي الهي را در هنر خودش متجلي کند؛ يعني فهمي از حقايق و مبادي وجود را در هنر متجلي کند

 نظر دهید »

دعاي قنوت مادر براي عاقبت به خيري فرزند

25 اسفند 1394 توسط ملا معماری در این وادی

 

 

1- «رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّيَّاتِنا قُرَّهَ أَعْيُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقينَ إِماما»؛
پروردگارا! همسران و فرزندانمان مايه روشنى چشم ما قرار ده، و ما را براى پرهيزگاران پيشوا گردان
2- «رَبِّ هَبْ لي‏ مِنْ لَدُنْکَ ذُرِّيَّهً طَيِّبَهً إِنَّکَ سَميعُ الدُّعاء»؛
خداوندا از طرف خود، فرزند پاکيزه‌‏اى به من عطا فرما که تو درخواست را مى‌‏شنوى.
3- «رَبِّ اجْعَلْني‏ مُقيمَ الصَّلاهِ وَ مِنْ ذُرِّيَّتي‏ رَبَّنا وَ تَقَبَّلْ دُعاء»؛
اى پروردگار من، مرا و فرزندان مرا برپاى‌‏‌دارندگان نماز گردان. اى پروردگار ما، دعاى مرا بپذير.
4- «رَبِّ أَوْزِعْني‏ أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتي‏ أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَ عَلى‏ والِدَيَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَصْلِحْ لي‏ في‏ ذُرِّيَّتي‏ إِنِّي تُبْتُ إِلَيْکَ وَ إِنِّي مِنَ الْمُسْلِمين»؛
اى پروردگار من، به من بياموز تا شکر نعمتى که بر من و بر پدر و مادرم ارزانى داشته‌‏اى به جاى آرم. کارى شايسته کنم که تو از آن خشنود شوى و فرزندانم را براى من صالح گردان. من به تو بازگشتم و از تسليم ‏شدگانم.
5- «رَبَّنا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَيْنِ لَکَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِنا أُمَّهً مُسْلِمَهً لَکَ وَ أَرِنا مَناسِکَنا وَ تُبْ عَلَيْنا إِنَّکَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحيم»؛
‏ پروردگارا، ما را تسليم (فرمان) خود قرار ده، و از فرزندان ما نيز امتى تسليم خود (پديد آر) و اعمال عبادى ما را (از حج و قربانى‌‏ها و جاهاى قربانى) به ما

برای فرزندانمان دایم الدعا باشیم

 

 

 1 نظر

قدر دان خودمون باشیم

25 اسفند 1394 توسط ملا معماری در این وادی

 

ﻣﺎ ﻣﻮﺟﻮﺩﺍﺕ ﺧﺎﮐﯽ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ

ﮐﻪ ﺑﻪ ﺑﻬﺸﺖ ﻣﯿﺮﻭﯾﻢ

 

 

              ﻣﺎ ﻣﻮﺟﻮﺩﺍﺕ ﺑﻬﺸﺘﯽ ﻫﺴﺘﯿﻢ

              ﮐﻪ ﺍﺯ ﺧﺎﮎ ﺳﺮ ﺑﺮﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﯾﻢ ..

دکتر الهی قمشه ای

 

 نظر دهید »

نیت های خداگونه

25 اسفند 1394 توسط ملا معماری در این وادی

با این نیت خونه تکانی کنیم 

 

کار با عشق آنست که پارچه ای را با تار و پود قلب خویش ببافی 

بدین امید که معشوق تو آن را به تن خواهد کرد

کار با عشق آنست که خانه ای را با خشت محبت بنا کنی

بدین امید که محبوب تو در آن زندگی خواهد کرد

کار با عشق آنست که دانه ای را با لطف و مهربانی بکاری

و حاصل آن را با لذت درو کنی

چنان که گویی معشوق تو آن را تناول خواهد کرد

و بالاخره کار با عشق آنست که هر چیز را با نفس خود جان دهی

و بدانی که تمام پاکان و قدیسان عالم در کار تو می نگرند

 

دکتر الهی قمشه ای

 

 

 

 

 نظر دهید »

راه گم کرده

25 اسفند 1394 توسط ملا معماری در این وادی

 

 نظر دهید »

تنها او

25 اسفند 1394 توسط ملا معماری در این وادی

 

 

 

 نظر دهید »

3 روش تدبیر الهی در کار بندگان

24 اسفند 1394 توسط ملا معماری در این وادی



در كتاب «احتجاج» از امام عسگرى (ع) و آنحضرت از رسول اكرم (ص) اينگونه روايت مى‏ كنند: هنگاميكه ابراهيم (ع) به ملكوت آسمانى سير نمود وَ كَذلِكَ نُرِي إِبْراهِيمَ مَلَكُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ‏ خداوند ديدگان او را برهر پوشيده و آشكارى باز نمود بطوري كه اشخاص را در حال ارتكاب گناهان و منكرات مشاهده كرد و بر آنها نفرين نمود تا به هلاكت رسيدند. خداوند به ابراهيم وحى فرستاد كه اى رسول من از نفرين بر بندگان من دست بردار چرا كه من خداى مهربان و با گذشتى هستم، گناهان بندگان زيانى را متوجه من نمى‏ سازد همچنانكه بندگى و طاعت آنها نفعى را عايد من نخواهد ساخت و من به مانند تو براى غلبه بر خشم خود به عذاب بندگانم نخواهم پرداخت و من در كار تدبير جهان به شريكى اينگونه احتياج نخواهم داشت من بندگانم را به سه روش تدبير خواهم كرد. اول آنكه آنها توبه خواهند كرد و من نيز از گناهان آنها خواهم گذشت و عيوبشان را خواهم پوشانيد. دوم آنكه از عذاب آنها صرف نظر خواهم كرد چرا كه مى‏دانم در اصلاب آنها فرزندان مؤمن و متقى آرميده‏ اند و حتى در اين زمينه بر پدران و مادران كافر نيز ترحم خواهم نمود تا آن فرزندان به دنيا آيند و چنانچه هيچ يك از اين دو حالت به منصه ظهور نرسد آنگاه عذابى به مراتب دردناكتر از آنچه تو بر بندگانم خواسته‏اى را بر آنها نازل خواهم نمود. بنابراين تو اى ابراهيم من و بندگانم را به خويش واگذار چرا كه من پروردگار جبارى هستم با حكمت خويش به تدبير امور انسانها مى‏پردازم و قضا و قدر خويش را در مورد آنها جارى مى‏ گردانم

داستان پيامبران يا قصه ‏هاي قرآن از آدم تا خاتم، ص: 208

 نظر دهید »

شباهت امام علی و ناقه صالح پیامبر

24 اسفند 1394 توسط ملا معماری در این وادی

پيامبر (ص) خطاب به امير المؤمنين (ع) مى‏ فرمايند: شقى‏ ترين انسانهاى اوليه همان كسى بود كه ناقة  صالح را پى نمود و در ميان امت من پست‏ ترين مردم همان كسي است كه خون سرخ تو را بر چهره‏ ات جارى ساخت. [1] از ميان متأخرين كسانى بوده‏ اند كه سعى كردند با توجه به فرمايش پيامبر (ص) و در وجوه انطباق شهادت امير المؤمنين (ع) با ناقه صالح كتابهايى را تأليف نمايند.
چرا كه على (ع) خود از آيات الهى بود كه خداوند وجود مقدسش را به وسيله پيامبر (ص) به مردم معرفى نمود همانطور كه خود آن حضرت مى‏ فرمايند: اى آية اعظم منى كه اين آيه را برتر از وجود من خواهيد يافت ابن ابى الحديد معتزلى گويد: بعد از طوفان نوح تا به امروز در ميان اقوام عرب و عجم و ترك و روم و غيره مردان شجاع بسيارى قدم به عرصه وجود نهادند اما هيچكدام به مانند على (ع) نبودند بلكه حتى در يكى از ويژگيهاى كمال نيز نتوانسته‏ اند با او هم سنگى نمايند.
صاحب كتاب قدسيان به نقل از دانشمندان عامه مى‏گويد: جبرئيل به پيامبر (ص) فرمود: خداوند على (ع) را در باطن همراه تمام انبياء نمود ولى در مورد تو اين همراهى بروز و ظهور داشت.
و اما پيرامون وجوه مشترك على (ع) و ناقه صالح بايد گفت: همچنانكه تولد على (ع) از ميان صخره‏اى در كعبه شروع گشت همينطور ناقه صالح نيز از ميان صخره‏ها سر برون آورد، در حاليكه هيچ پيامبرى و يا جانشين آنها چنين امتيازى نداشت.
همچنين امير المؤمنين (ع) در طول زندگانيش با توجه به دانشها و حكم الهى همواره چشمه علم و معرفت را در دل مردم فروزان و جوشان نگاه مى‏ داشت به اين صورت ناقه صالح نيز هر روز مردم را از شير خود سيراب مى‏ نمود.
و اما همچنانكه عامل اصلى تحريك قتل على (ع) زنى بود بنام «قطامة»، در داستان پى كردن ناقه صالح نيز زنى ملعون بنام «زرقاء» نقش اساسى را ايفاء نمود ونيز همانطور كه بعد از شهادت على (ع) مردم بى‏وفا بر فرزند عزيز او حسين بن على (ع) هجوم آورده و او را نيز به شهادت رساندند در مورد بچه تازه از شير گرفته شده ناقه صالح نيز به همين شكل عمل كردند
______________________________
[1] قصص الانبياء ابن كثير- ص 113.


داستان پيامبران يا قصه‏ هاي قرآن از آدم تا خاتم، ص: 173

 1 نظر

حواسمان هست کجا زندگی میکنیم؟!(1)

24 اسفند 1394 توسط ملا معماری در این وادی


بناهايي كه به دست انسان ساخته مي‌شود، جلوه‌هايي از نگرش او به جهان هستي است كه مبين قوه

فكري و ساختار فرهنگي ـ اجتماعي افراد آن جامعه است. اين برداشت كه معماري مي‌تواند ديدگاهي

طبيعي يا مافوق طبيعي داشته باشد، در هر حال خارج از تأثير محيط اطراف و اقليم جغرافيايي انسان

نيست، لذا در بررسي معماري يك بنا، ابتدا بايد جهان و جهان‌بيني سازنده آن بنا را مورد بررسي قرار داد

تا بتوان افكار و عقايدش را در حجمي از آرايش فضا مشاهده كرد. معماري سنتي ايران تجلي نمادين

جهاني ابدي و ازلي است كه اين جهان را محلي گذرا و واسطه‌اي براي رسيدن به مرتبه‌اي والاتر به

منظور وصول به آرامش دروني مي‌داند؛ معماري ايران كه به صورتهاي گوناگون در بناهاي مختلف متجلي

گشته، جايگاه خاصي دارد كه در آن، عقايد و رسوم و آيينها در شرايط جغرافيايي و اقليمي نمود بارزي دارد

و حاصل دسترنج هنرمنداني است كه براي اعتلاي اين هنر با تكيه بر ايمان خويش، از جانِ خود مايه

گذاشته و در اين راه از هيچ كوششي دريغ نورزيده‌اندهنر يکي از ابعاد بسيار مهم وجود انسان است، اگر

نگوييم که مهمترين بعد و ساحت وجودي زندگي انسان روي کره زمين است. اگر ماهيت هنر را مورد

بررسي قرار دهيم، به اين نکته مهم دست خواهيم يافت.


چرا هنر جزء مهم و بلکه مهمترين جزء زندگي انسان است؟


به اصطلاح فلاسفه يک دليل لمّي و يک دليل إنّي براي اثبات اين ادعا مي‌آورم؛ دليل لمي اين است که

چيزي که انسان را از همه موجودات متمايز مي‌کند، سه اصل است که يکي مربوط به «هنر» مي‌شود،

دومي «عقل الهي» است که حاصل آن شناخت مطلق يا حق است و اين صفت را هيچ موجودي به غير از

انسان ندارد که عقل متکفل اين امر است. اصل سوم «اراده» اوست يا به تعبير قدما «اختيار» و در

اصطلاح امروزه «آزادي». در ميان همه موجودات عالم، تنها انسان مختار و آزاد آفريده شده و اين يکي از

مميزات اوست. اصل يا صفت سوم وجود انسان ابداع و اختراع است. اين يک اصل الهي در وجود انسان

است که انسان مي‌تواند بيافريند. بعد ابداع وجودي انسان، منشأ هنر است که انسان همه هنرها را بر

اساس اين اصل به وجود آورده است. برهان لمي (پيشين) درباره هنر به ما مي‌گويد که ما بايد به هنر که

جزء مقوّم وجود انسان و مربوط به قوه مبدعه و خلاق و آفريننده اوست، توجه داشته باشيم. بايد ببينيم

چگونه بايد بيافريند و اين آفرينش هنري چه معيارهايي دارد.

برهان دوم إنّي (پسيني) است و آن اين است که ما هميشه در يک فضاي هنري زندگي مي‌کنيم. اين

فضاي هنري يا خانه است يا محل کار. تقريبا بيشتر اوقات خودمان را در فضائي که اثري هنري است،

صرف مي‌کنيم. در منزل، محل کار، خيابان، مسجد و يا در جايي هستيم که بالاخره با يک اثر هنري ـ به

معناي عام کلمه ـ ارتباط دارد و اين امر اثبات مي‌کند که هنر در زندگي انسان چه نقشي دارد و کيفيت آن

در نفسانيت انسان تأثير بسيار مهمي دارد. و اين چيزي است که اکثر مردم از آن غافل هستند؛ يعني

اينکه ما در چه خانه‌اي زندگي مي‌کنيم، نوع آن خانه چيست و آن معماري که در ساختنش به کار رفته

چگونه است در زندگي، نفسانيت و تربيت ما تأثير بسيار مستقيم، مستمر و مهمي دارد؛ براي اينکه

ارتباط ما با خانه‌ يا محل کار، يک ارتباط آني نيست و دائما اين ارتباط وجود دارد و بنابراين اثر زيادي بر

زندگي ما دارد.



 نظر دهید »

سفارش شیطان به بنی آدم

24 اسفند 1394 توسط ملا معماری در این وادی

راوندى در سلسه سندش از ابن عباس چنين نقل مى‏كند: ابليس به نزد نوح آمده و گفت: تو بر

من منت دارى به آن سبب كه به قومت نفرين كرده و همه را به هلاكت كشاندى اينك ترا به

ويژگيهايى سفارش مى‏ كنم. اول اينكه از كبر و خودخواهى بر حذر باش، دوم از حريم حرص و

طمع خارج شو و سوم اينكه از حسد بپرهيز، اما كبر همان آفتى بود كه باعث شد من از سجده

بر آدم خوددارى ورزيده و از درگاه خداوند رانده شوم و اما حرص همان بود كه باعث شد آدم با

تمام وجوديكه مى‏توانست از گياهان گوناگون بهشتى متلذذ شود اما حرص او را بر آن داشت تا از

همان شجره ممنوعه تناول نمايد. و اما حسد تيرى بود كه باعث شد فرزند آدم بدان وسيله

برادرش را به قتل رساند. آنگاه نوح از او پرسيد: تو در كدام حالات بر انسان چيره و غالب‏ترى؟

شيطان گفت: زمانيكه انسان خشمگين باشد

 نظر دهید »

جمله ای بر بلندای عرش

24 اسفند 1394 توسط ملا معماری در این وادی

خداوند هنگاميكه بر آدم منت نهاد و او را مسجود فرشتگان خويش ساخت اين مسئله باعث غرورى در آدم

شد زيرا كه او با خود مى‏گفت آيا بشرى بر تر از من در ميان آفريدگان خدا وجود دارد؟ خداوند كه بر نيت آدم

آگاهى داشت خطاب به او فرمود: اى آدم بر ستون عرش من بنگر تا چه مى‏بينى؟ آدم نيز بر بلنداى عرش اين

جملات را نوشته يافت «لا اله الا اللّه، محمد رسول اللّه، على بن ابيطالب امير المومنين و زوجته فاطمه

سيدة نساء العالمين و الحسن و الحسين سيد الشباب اهل الجنة» آدم با تعجب پرسيد: پروردگارا اينها

كيانند؟ ندا در رسيد: آنها از ذريه تو و برترين خلائقند و از تو نيز مهترند و اگر آنها نمى‏ بودند تو و آسمانها و

زمينو بهشت و دوزخ را خلق نمى‏ كردم بپرهيز از اينكه بر آنها با ديده حسد بنگرى، آدم كه منزلت آنها را ديد

نتوانست از حيله شيطان و شعله حسد در امان بماند تا اينكه بالاخره از آن درخت تناول نمود و نيز حوّا كه با

ديده حسد بر منزلت فاطمه زهرا ديده افكنده بود بسان آدم از آن درخت استفاده كرده و در نتيجه هر دو از

جوار رحمت الهى بسوى كره خاكى هبوط نمودند



 نظر دهید »

علت زمان نماز پنجگانه از زبان رسول

24 اسفند 1394 توسط ملا معماری در این وادی

تعدادى از يهوديان به خدمت پيامبر (ص) رسيده در محضر ايشان سؤالاتى را مطرح نمودند از

آنجمله اينكه خداوند به چه علتى نمازهاى واجب را در اوقات پنجگانه واجب نمود؟ پيامبر در

پاسخ فرمودند: تعيين وقت نماز عصر بدان علت است كه آدم در آن ساعت از شجره ممنوعه

تناول نموده و از بهشت بيرون رانده شد، و خداوند آن‏نماز را بر ذريه آدم واجب گردانيد و براى

امت من نيز همين را برگزيد. و آن از محبوبترين نمازها در نزد خداوندست و مرا سفارش نموده

تا بر اين نماز مراقبت كامل نمايم. و امّا وقت نماز مغرب ساعتى است كه خداوند توبه آدم را

پذيرفت و فاصله زمانى كه آدم (ع) از درخت ممنوعه تناول كرد تا ساعتى كه توبه‏ اش پذيرفته

گرديد سيصد سال بطول انجاميد و فاصله نماز عصر تا عشاء در آخرت حدود هزار سال است،

ركعت اول از نماز مغربى كه آدم بجاى آورد براى خطايى بود كه مرتكب گشته بود، ركعت دوم

بخاطر خطاى حواء و ركعت به سوم جهت توبه‏ اش ادا شد و خداوند اين سه ركعت را بر امت

من نيز واجب گردانيد. 
______________________________

داستان پيامبران يا قصه‏ هاي قرآن از آدم تا خاتم، ص: 87

 نظر دهید »

نسخه ای از دین برای کارها

23 اسفند 1394 توسط ملا معماری در این وادی

حضرت آیت الله العظمی بهجت می فرمودند: اگر می خواهیدروزی شما فراوان شود:

«اللهم اغننی بحلالک عن حرامکو بفضلک عمن سواک

 

در خصوص ازدیاد حب الهی و بالا رفتن مرتبه: ، صلوات فرستادن است؛ صلوات محبت آور است و محبت انسان را

بالا می کشد.


راه دور شدن از ریا: با عقیده کامل اکثار حوقله: بسیار «لا حول و لا قوه الا بالله» 


حل مشکلات پیچیده با نماز جعفر طیار.


رفع پستی های درون و بیرون زیاد بگویید «استغفرالله» و خسته نشوید


گشایش بخت: نماز جعفر طیار بخواند و پس از آن دعائی که در کتاب زاد المعاد مجلسی آمده که در این هنگام

خواندهشود، بخواند و در پی آن به سجده رود و تلاش کند که حتما گریه کند، گر چه به مقدار کم و همین که

چشمشرااشک گرفت حاجتش را از خدا بخواهد.

همچنین حضرت استاد بار دیگر در پاسخ به چنین سوالی فرمودند: ایه «رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّیَّاتِنَا قُرَّهَ أَعْیُنٍ

وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا؛ پروردگارا به ما از همسران و فرزندانمان آن ده که مایه روشنى چشمان [ما] باشد و ما را پیشواى

پرهیزگاران گردان» (سوره فرقان ایه ۷۴) را فراوان بخوانید

برای پیدا شدن گم شده حتی اگر انسان هم باشد این ذکر را زیاد بگویید:أصبَحتُ فی أمانِ الله ـ أمسَیتُ فی جَوارِ الله


درزندگیت موفق نیستی؟ بگو:

و ما توفیقی إلا بالله علیه توکلت وإلیه أُنیب

خوشحال نیستی؟ همیشه بگو:

 

حسبی الله ونعم الوکیل

ازدنیاخسته ای؟ بگو:

اللهم اجعل همی الاخره

نمازهایت را به موقع ومداوم نمیخوانی؟

همیشه بگو:

اللهم اجعلنی مقیم الصلاه ومن ذریتی

میخواهی ازدواج کنی؟ بگو:                                                         

ربی لاتذرنی فردا وانت خیرالوارثین

تنهایی؟ همیشه بگو:

ربی هب لی من لدنک سلطانا نصیرا                                                     


خوشحالی؟ همیشه بگو

الحمدلله حمدا کثیرا

درکارهایت سختی میبینی؟ بگو

اللهم یسرلی اموری واشرح لی صدری


دوست داری آرزویت برآورده شود؟همیشه بگو

 

استغفرالله واتوب الی


تودلت ازدست کسی ناراحتی؟بگو

اللهم اجعلنی من کاظمین الغیظ والعافین عن الناس


میخواهی دایم قرآن بخونی؟بگو:

اللهم اجعل القران ربیع قلبی


خونه ای دربهشت میخواهی؟ بگو:

قل هوالله احد. الله صمد. لم یلدولم یولد. ولم یکن له کفوا


میخواهی غیبت نکنی؟بگو:

اللهم اجعل کتابی فی علیین واحفظ

 نظر دهید »

غرب گرایی در معماری

23 اسفند 1394 توسط ملا معماری در این وادی

غرب گرایی در معماری

هنر معماری بخشی از هویت هر مملکتی به شمار میره،لذا معماری هنری است که تاریخ،فرهنگ،تمدن،دین و سبک زندگی رو نشان می دهد.
اگه بخواهیم سیر تغییر معماری اسلامی به غیر اسلامی رو بررسی کنیم،جرقه این کار در زمان رضا شاه زده شد،بخاطر علاقه ای که شاه به تجدد و غرب داشت و همچنین رواج سنت گریزی ،این سیر در زمان محمد رضا هم همچنان ادامه یافت به طوری که رسما عده برای اموختن معماری غربی راهی کشورهای اروپایی میشدن،هر چند بعد از انقلاب اسلامی تا حدودی متوقف شد اما اموزه ها و اثارشون همچنان در دانشگاه ها باقی ماند و تدریس شد.

اما در معماری معاصر؛ معماری معاصر رو می توان به سه بخش تقسیم نمود:

1- معماری اسلامی،

2-معماری مکروه،

3- معماری غیر اسلامی


غیر اسلامی مثل خانه هایی که به هم مشرف هستند،اشپزخانه ها اپن و ..در معماری اسلامی باید به راحتی بشه اخلاق اسلامی رو رعایت کرد.


اصول معماری اسلامی:


توحید(رسیدن به وحدت،که در مقرنس ها و کاشیکاری ها دیده میشه،همه چیز در هم میپیچه تا به نقطه واحد برسه)

اخلاص(گسترش نور در تمام بنا،وجود اب (حوض) در بنا )

علم(نقوش هندسی دقیق و علم استاتیک و …)

حیا یا حجاب(اماکن خصوصی درونگرا و عمومی برونگرا بودن،بهم اشراف نداشته باشن و از بیرون نمای ساختمان خیلی معلوم نباشه که فخر فروشی بشه

اقتصاد(استفاده بهینه از هر فضا)

ذکر(در بناهای قدیمی به این توجه شده که ساکنین به یاد خدا بیفتن،مثلا قرار دادن ایات بر سر در منزل یا ایوان و… و یا کوچه ها در جهت یا عمود بر قبله باشه)

امروزه متاسفانه هنر معماری اصیل ایرانی-اسلامی در آپارتمانهای سر به فلک کشیده (که متاثر از غرب ساخته شده) اثری ازش دیده نمیشه!

امروزه در خانه های آپارتمانی با سبک مدرن ، اعضای خانواده مخصوصا خانمها هیچگونه حریم امنی ندارن ، چه از نامحرم مهمان ، چه از نامحرم ساختمان روبرویی ، چه از جهت حریم بین والدین و فرزندان و…

چنین سبک ساختمان ساختن مربوط به سبک زندگی غربی هست که حجاب و عفاف و حیا در اون جایی نداره ، نه سبک زندگی ما!

توی غرب که آشپزخونه Open میسازن ، درب حمامشون هم یک نایلون هست!

معماری بی حیا مال آدم بی حیا و سبک زندگی بی حیاست!

یکی از عواملی که برکت رو کم میکنه در زندگی همین بی حیایی هاست…

از نظر طب سنتی ایرانی-اسلامی ، به هیچ عنوان آشپزخونه نباید به پذیرایی خونه از طریق اوپن راه داشته باشن چون بوی غذا وقتی دو ساعت قبل از صرف غذا به مشام آدم میرسه موجب اختلال در روند سیری و گرسنگی میشه و باعث بیماری های بعدی میشه…. همچنین بوی روغن داغ و بوی بعضی غذاهای دیگر (هنگام پخته شدن) برای سلامتی مضر هستش.


نقل قول: هنر معماری بخشی از هویت تاریخی یک کشور به شمار می رود که میراثی گرانبها برای آیندگان خواهد بود و از سویی دیگر این هنر ارزشمند، بازتابی از دین، تمدن و فرهنگ یک مملکت است که به جهانیان عرضه می شود. بنابراین معماری؛ هنری است، فاخر که تاریخ، فرهنگ، تمدن، دین و سبک زندگی را توامان به تصویر می کشاند.

ایران نخستین کشور در خاورمیانه بود که با غرب و هنر غربی روبه رو شد. از همان دوره هخامنشیان، رویارویی با هنر یونانی، تاثیرات خود را بر پیکره هنر ایرانی وارد کرد. اما شاید زوال هنر ایرانی در مواجهه با هنر غربی را در دوره صفوی باید جستجو کرد.
شاه تهماسب در دوران حكومت خود جهت تجلي شكوه دربار خويش و نيز به جهت علاقه فراوان به هنر بالاخص هنر نقاشي كه خود نيز دستي در آن داشت هنرمندان را تشويق به هنرنمايي نمود.
شاه عباس اول نيز اهداف شاه طهماسب را دنبال نمود او دستور داد مساجد شكوهمندي در اصفهان بسازند و معماران اسلامي بزرگترين شاهكارهاي هنري خود را در شهر اصفهان بنا نمودند شاه عباس مي خواست عظمت، قدرت و شكوه امپراطوري خويش را به پاي بلندترين برجها و معماري هاي جهان برساند .
متاسفانه در نيمه هاي نزديك به پايان عصر صفوي از بلند پايگي و اعتبار نقاشي در تمام مكتبها كاسته شد و مكتب نوپايه و شكوه پرور اصفهان نيز بسراشيب انحطاط فرو افتاد .
لذا زمينه ذهني براي ظهور يك مكتب دیگر در ایران بوجود امد.
يكي از علل نفوذ و تاثير هنر غرب بر هنر معماری اسلامي ايران نزديكي و قرابت شاه عباس اول به غرب بوده و ايجاد روابط با دول اروپا زمينه را جهت آمد و شدهاي اروپائيان به ايران را فراهم نمود.
از علل های دیگر می توان موارد زیر را نام برد:
اعزام سفرا و نمایندگانی از ایران به کشورهای اروپایی برای مقاصد سیاسی و بازرگانی

انتقال ارمنیان ساکن جلفا به ایران (اصفهان) با تصمیم شاه عباس اول و تاثیرپذیری از هنرمندان ارمنی
(نقاشان ارمنی ، با نقاشی دیوارهای کلیسا و خانه های اعیانی جلفا، چشم انداز بصری جدیدی را گشودند که سایه روشن و پرسپکتیو با آن همراه شد و جنبه ی زمینی و عینی نقاشی، غلبه یافت.)

در دوران رضاشاه، با اضافه شدن موتیف های ایران باستان، سبکی بی پایه و اساس از معماری نئوکلاسیک اروپایی در ایران پایه گذاری شد. یکی از اهداف رضاشاه در حمایت از باستان گرایی، اسطوره سازی و توجیه ایدئولوژیکی و ایجاد پشتوانه فرهنگی برای حکومت دیکتاتوری خود بود. شاه و مشاورانش سعی داشتند تا ضمن نفی بخشی از تاریخ ایران[دوران پس از ورود اسلام] میراث باستانی قبل از اسلام را با الگوهای غربی پیوند دهند.


اگر از کنار ساختمان های شیک و لوکس شهری عبور کنید با برج های سر به فلک کشیده ای مواجه می شوید که به هیچ دوره تاریخی و مکانی تعلق ندارند و تنها حسی از اشرافیت را به رخ می کشانند. این بناها به سبک نئوکلاسیک معروف هستند که برداشتی فرمال از بناهای یونان و روم باستان می باشد. ورود این نوع معماری مخرب غربی، که هم اکنون در بسیاری از کشورهای اروپایی منسوخ و حتی ممنوع شده است، به دوران پهلوی اول باز می گردد.


پس از پیروزی انقلاب اسلامی، فعالیت اکثر شرکت های معماری غربی در ایران متوقف شد و روند غربگرایی در معماری بناهای دولتی تقریبا به صفر رسید و در ابنیه مسکونی نیز به شدت کاهش پیدا کرد، اما وارثان “هوشنگ سیحون” و “محسن فروغی” (پیشگامان غربزدگی در معماری) با هدایت سرمایه‌داران ناآگاه، غربگرایی در معماری را در دو حوزه آکادمیک (آموزش دانشجویان و نشر کتاب های مروج معماری غربی) و اجرایی (رواج قارچ گونه سبک نئوکلاسیک در ابنیه مسکونی) در پیش گرفتند. معمارانی که از سلیقه‌‌ای غیرحرفه‌ای و برخلاف هویت اسلامی ایرانی پیروی کرده و همواره در جهت منافع شخصی بخشی از سرمایه‌داران حرکت کرده و با این کار باعث توسعه این سلیقه مبتذل در جامعه شدند.این در حالی است که معمار در جایگاه هنرمندی متعهد و اندیشمند، مسئولیت ارتقای سطح سلیقه و درک زیبایی و کیفیت‌خواهی و به‌طور کلی رشد فرهنگ جامعه را برعهده دارد و معمارانی از این دست نه تنها کمکی در این ارتقای فرهنگی نمی‌کنند بلکه به وضوح بازدارنده‌ رشد فرهنگی جامعه هستند و به ابتذال سیمای شهر نیز می‌افزایند.


مشاهده برخي آثار معماري معاصر درايران كه آشكارا تحت تاثير گرايشهاي معماري غرب است نشان از ورود گسترده هنر و معماري غرب درمعماري معاصر ايران دارد كه با بي توجهي به ارزشهاي نوين ايراني و اسلامي سعي درتقليد صرف از نمونه هاي غربي دارد معماري معاصر ايران ناتوان درايجاد سبك معماري كه هم پاسخگوي نياز دنياي مدرن امروز باشد و هم ارزش و سنت هاي ايراني اسلامي را حفظ كند پيش مي رود مساله ي اصلي دراين پژوهش ارزيابي ميزان تاثير گذاري معماري غرب برمعماري كهن ايران اسلامي با هدف ارايه ي راه كارهاي اساسي براي حل مساله غرب زدگي و مطالعه و توجه به معماري اصيل و سنتي ايراني نه به منزله تقليد و تكرار آن بلكه استفاده و به كارگرفتن شيوه هاي گذشته به شكل تلفيقي با معماري امروزي و گسترش هنر ديرينه ي ايراني ضرورت انجام تحقيق دربررسي خلا موجود در معماري معاصر ايران را دوچندان كرده است روش تحقيق اين مقاله كيفي كتابخانه اي و ميداني و بصورت تحليل صورت گرفته است


معماری ایرانی اسلامی به مفهوم « اپن بودن یا نبودن آشپزخانه » و یا « حذف آخر از مصالح ساختمانی » نیست.

معماری ایرانی - اسلامی برخاسته از حس ایرانیت و اسلامیت در كنار یكدیگر است كه بیش از آن كه در این قبیل مسائل كه تنها مشتی از خروار آن بیان شد، جلوه پیدا كند در یك چیز مفهوم می‌یابد و آن رسیدن كل به جز و به عبارتی از كثرت به وحدت است.

و یا یادآور شود كه این دست معماری، مشخصات خاص خودش را دارد ، این مشخصات شاید در دوره صفویه و یا قاجار كه جمعیت ایران 1/3 الان هم نبود عینیت پیدا می‌كرد اما اكنون در عصر حاضر كه جمعیت 70 میلیونی در انتظار 20 متر سرپناه به سر می‌برند دیگر داشتن معماری با آن مشخصه ها تنها به طنزی تلخ می‌ماندولی حتما راهی هست.
خلق آثار معماری با توجه بهاصول و مبانی معماری ایرانی اسلامی از ضروریات معماری در شهرها به شمارمی‌رود


 نظر دهید »

اشعار امام علی علیه السلام در فراق فاطمه سلام الله علیها

23 اسفند 1394 توسط ملا معماری در این وادی

ثقه‌الاسلام کلینی از محدثان بزرگ شیعه آورده است که چون حضرت فاطمه زهرا(س) از دنیا رفت، امیرالمؤمنین وی را پنهان به خاک سپرد و آثار قبر را از میان برد. در این مقدار از نقل اتفاق نظر وجود دارد.

«شیخ مفید» اضافه کرده است: و آنگاه که دفن پایان یافت و دست‌ها را از خاک قبر تکان داد، اندوه چون سیلی بر او هجوم آورد و اشک‌ها بر صورت مبارک فرو ریخت، ناچار به قبر پیامبر(ص) روی کرده، همه دردی که بر دلش می‌گذاشت را با ایشان در میان نهاد و گفت:

یا رسول‌الله! سلام من و سلام دخترت فاطمه بر تو باد؛

همان دخترت که حبیبه و نور خوابیده است و خداوند خواست که به سرعت به تو ملحق شد.

یا رسول‌‌الله ! از فراق دختر برگزیده تو صبر و شکیبایی بر مصیبت، سنت

بازمانده از خود شماست.

من تو را به دست خود به قبر نهاده و به خاک سپردم در حالی که سر شما بر

روی سینه من بود، جان سپردی.


در قرآن بهترین سخن آمده: «انالله و انا الیه راجعون»

یا رسول‌الله! آن امانتی که به من سپرده شده بود، باز پس گرفته شد و زهرا

از دست من رفت و نزد تو آرمید.


یا رسول‌الله! چقدر این آسمان نیلگون و زمین تیره در نظر من زشت شده است.

غم و اندوه من، ابدی و ماندگار شده است و شب من با بی‌خوابی می‌گذرد.

این غم از قلب من خارج نمی‌شود

تا زمانی که خداوند مرا در آن خانه‌‌ای که تو در آن هستی، وارد نماید.

در دلم دردی است که گویی زخمی چرکین دارد

و اندوهی دارم که مانند آتش برافروخته است،

چه زود بود که بین ما جدایی افتد. از این فراق تنها به خدا شکایت می‌برم.


دخترت به زودی تو را از اینکه امت تو پشت به پشت هم دادند تا حق او را پایمال نمایند، آگاه خواهد کرد!

سرگذشت او را با اصرار جویا شو و گزارش حال را از وی بخواه!

زیرا چه بسیار غم وغصه‌هایی که در دل او جمع شده بودند

و او در دنیا راهی برای گفتن آن نیافت. اما او آنها را برای تو خواهد گفت

و خداوند که بهترین حکم‌کنندگان است، داوری خواهد کرد.


سلام من بر شما باد، سلامی برای وداع، نه از سر خستگی و ملامت!

اگر بروم، از ملامت و خستگی نیست

و اگر بمانم به علت بدگمانی «به وعده‌های الهی» نیست

که به یقین می‌دانم خدا به صابرین وعده ثواب داده است.


آنگه آهی از سر درد کشید و بعد اضافه فرمود:

ناگزیر صبر و شکیبایی مبارک‌تر و نیکوتر است.

به راستی اگر بیم چیرگی ستمکاران نبود و قبر تو آشکار نمی‌شد،

در کنار قبر تو برای همیشه می‌ماندم

و برای این مصیبت بزرگ، نظیر مادری داغ دیده، ناله و فریاد می‌کردم.


بعد باز هم با رسول خدا (ص) سخن گفت:

خداوند می‌بیند که دختر تو مخفیانه دفن می‌شود!

حق وی را به زور خوردند و او را از ارثش باز داشتند.

در صورتی که از زمان و تا به حال چندان مدتی نگذشته و یاد تو کهنه نشده است.

یا رسول‌الله! صلوات خدا بر تو و سلام و خشنودی خدا بر فاطمه اطهر باد. (1)



 

مدائنی هم گفته است: چون امیرالمؤمنین علی‌بن‌ابی‌طالب (ع) از دفن دختر پیامبر (ص) فراغت یافت. بر سر قبر او ایستاد و این دو بیت را انشاء کرد:


« لکل اجتماع من خلیلین فرقة وکل الذی دون الفراق قلیل / و انّ افتقادی

فاطمه بعد احمد دلیل علی ان لا یدوم خلیل» یعنی:

برای هر دوستی جدایی و فراقی است و این دوریها و فراق است که پایان

ناپذیر است. فقدان فاطمه بعد از رحلت پیامبر(ص) تنها دلیل برای کوتاه بودن

دوستی ها است. (2)


پی نوشت ها:
1-کافی، کلینی، محمدبن یعقوب، ج 1، ص 58، امالی مفید
2- الاخبار الموفقیات، زبیر بن بکار ص 194
منبع: کتاب دختر پیامبر نوشته محمدعلی جاودان

گزارش از جام نیوز

 2 نظر

غربزدگی2

23 اسفند 1394 توسط ملا معماری در این وادی

طيف رنگ پذيري قالبها از محتواهاي جاري آنها در غرب


با اينحال بايد گفت ميزان اين «رنگ گرفتن» متفاوت است. به عبارت بهتر ميزان حضور و اثر محتوا در قالب، در ميان محصولات مختلف دنياي غرب، با توجه به ظرفيت و خصوصياتشان، طيفي از كم تا زياد را در بر مي گيرد.
براي بررسي و مقايسه ميزان حضور محتوا در قالب، مي توان محصولات تمدن مدرن را با تقريب خوبي بهچهار قالب كلي زير تقسيم كرد:


الف- موارد سخت افزاري خرد؛ مثلاً طراحي يك اتومبيل، معماري يك ساختمان و …
ب- موارد نرم افزاري خرد؛ مفاهيم نرم افزاري جديدي از قبيل پديده ورزش مدرن، پديده موسيقي مدرن، اينترنت، وبلاگ، مسنجر، موبايل با تمامي امكاناتش، تلويزيون، سينما و…
ج- موارد سخت افزاري كلان؛ ساختارها و نهادهاي اجتماعي همچون دانشگاه (نهاد آموزش)، بانك و بورس و مراكز تجاري (نهاد اقتصاد)، مجلس و شورا و قواي سه گانه و قانون اساسي (نهاد سياست)، فرهنگسراها و رسانه ها(نهاد فرهنگ)، كارخانه ها (نهاد صنعت) و…
د- موارد نرم افزاري كلان؛ مدلهاي نرم افزاري مستقر در جامعه مثل مدل اقتصاد آزاد در امور اقتصادي، مدل جامعه مدني دموكراتيك در امور سياسي، مدلهاي نوين آموزش و پرورش و…

اگر دقت كرده باشيد نگاه ما به تمام چيزهايي كه در ليست بالا ذكر شد، همان نگاه قالبي يا «وسيله اي» است. يعني در انديشه ما اينطور شكل گرفته كه اينها وسايلي هستند كه كاربرد آنها بسته به نيت كاربر است يا به عبارتي ديگر اينها قالبهايي هستند كه ما هر محتوايي خواستيم مي توانيم در آنها بريزيم. يعني مي توانيم با خودرو به زيارت برويم، با سينما فرهنگ دفاع مقدس را ترويج كينم، با ايجاد مراكز تجاري بازار كشور را رونق دهيم، و با كپي كردن مدل توسعه كشورهاي ديگر آباداني را در مملكت خود به ارمغان آوريم و اين همان نگاه دوم بود كه توضيح داده شد.
تمام اينها محصولاتي هستند كه با توجه به «خواسته» انسان مدرن و تلقي غربي از مفهوم «انسان» و «سعادت» به مرور تكوين پيدا كرده اند و مسلماً همه درون چارچوب تمدني غرب معنا مي يابند، ليكن بحث بر سر اين بود كه هر كدام تا چه ميزان. يعني چه بخواهيم و چه نخواهيم زيربناي وجودي اين محصولات، جهان بيني غربي از عالم وجود است.
در دسته اول، به عنوان مثال آنچه امروزه به عنوان معيارهاي طراحي يك ساختمان مطرح است و به نوعي يك الگوي جهاني يكسان را بوجود آورده كاملاً برگرفته از ذهنيت غربي است. از پيش بيني نشدن «محل نماز» در بناهاي نوين يا «رو به قبله بودن دستشوييها در هتلها» –آن هم در مكه!- گرفته تا نوع رنگ آميزي و انحناها و تزئيناتي كه در بيرون و داخل ساختمان استفاده مي شود تا كليت معماري. اينرا مقايسه كنيد با خانه هاي قديمي ايراني كه مثلاً درب ورود دو تا «دركوب» داشت يكي براي زنان و يكي براي مردان و خانه ها شامل بيروني و اندروني بود و پنجره ها رو به داخل، حياط و باغچه ماهيتي كليدي داشت، تعداد اتاقها زياد بود و چند خانواده كنار هم زندگي مي كردند، شكل پنجره ها و رنگ شيشه ها همه و همه برآمده از ذهنيتي ديگر از جهان هستي دارد.
با اين حال مي شود گفت كمترين ميزان حضور محتوا در قالب در مقايسه با سه مورد بعدي اينجاست.
در دسته دوم، بحث بسيار پيچيده تر است. اينها مفاهيمي نوين هستند كه با خود دستورالعملها و الگوهايي را هم همراه مي آورند. مثلاً با ورود «تلويزيون» به عنوان يك «وسيله» (با تفكيك پيام رسانه اي درون آن)، معيارها و الگوهاي برنامه سازي تلويزيوني اعم از سريالها، مسابقات، تبليغات و نوع طراحي و برنامه ريزي پخش هم با آن وارد مي شود. همينطور با ورود ورزش تمام آنچه پيرامون ورزش حرفه اي در غرب وجود دارد به تدريج وارد مي شود، از روزنامه هاي ورزشي و تبليغات روي پيراهن گرفته تا نگاه صنعتي به فوتبال و جايگاه تماشاچيان. حتي قيمتهاي داخلي مربي و بازيكن هم در تناسب با معيارهاي بين المللي تنظيم مي شود. همين بحث را مفصلاً مي توان درباره موسيقي، اينترنت و ابزارهاي چندرسانه اي ديگر مثل موبايل و كامپيوتر كرد. مشخصاً ميزان حضور فرهنگ و انديشه «آنها» در چنين ساختارهايي به مراتب بيشتر از مورد قبلي است.
در دسته سوم، بحث درباره ساختارهايي است كه يكجا وارد كشور مي شوند و قرار است به تدريج جاي خود را پيدا كنند. مثل نهاد دانشگاه كه 70 سال است وارد شده و نهاد صنعت كه قدمتي در اين حدود دارد.- هرچند سالهاست كه در برقراري ارتباط و يافتن نسبت ميان اين دو نهاد مشكل اساسي داريم!- يا نهاد مجلس يا نهاد بانك و…
اين نهادها به علت ماهيت سخت افزاريشان و اينكه كمتر با مفاهيم سر و كار دارند و تعريفها و مسئوليتها و تشكيلات و قوانين مشخص شده اي دارند به نظر ميزان كمتري از حضور محتوا را در قالب را به نسبت دسته قبلي نشان مي دهند. با اين حال ساختار اداري و آيين نامه ها به ميزان زيادي متأثر از بستر معرفتي آن است.
به عنوان مثال در سيستم آموزشي سنتي ايراني-اسلامي، چيزي به اسم «نمره» وجود نداشته و آنچه به عنوان معيار قبولي در درس پذيرفته مي شده تلفيقي از درك و تحليل مسائل در قالب ارائه مطلب بوده است. از اين قبيل، طرز درس خواندن جمعي و مباحثه اي، تأكيد بر حافظه، سيستم انتخاب درس و استاد، نسبت طلبه و استاد و مسائل ريز و درشت عديده اي را مي توان نام برد كه با حضور دانشگاه ها و آيين نامه ها و مقررات تقليدي آن بالكل پاسخ ديگري به اين مسائل داده است كه بازهم برگرفته از بستر فرهنگي آن است. مثال ديگر چارت تشكيلاتي وزارت فرهنگ و ارشاد است كه بصورت معاونتهاي ابزاري سينما، كتاب، تئاتر، مطبوعات و… است. خود اين چارت ناشي از نگاه «اصالت ابزاري» به فرهنگ است كه چيزي بيش از وسايل فرهنگي را در افق ديد خود نمي بيند
اما دسته چهارم، يا همان سيستم نرم افزاري جامعه غرب، در مقايسه با سه مورد قبلي بيشترين ميزان برخورداري از فرهنگ و معرفت و مفاهيم غربي را در خود دارد. اين مدلها نسخه هاي اجتماعي غرب هستند كه نزديكترين پيوند با فلسفه و جامعه شناسي و روانشناسي غربي برقرار مي كنند. جالب است كه كشورهايي مثل ژاپن اگرچه شايد درباره سه بخش ديگر بخشي از مفاهيم بومي خود را مهم و اصيل بدانند اما مقاومت در اين حوزه بخاطر وجود نداشتن مفاهيم بومي و مدلهاي رقيب باعث يكه تازي غرب شده است. همانطور كه مي دانيم بيشترين تبليغ هم براي القاي اين موضوع كه مدلهايي مثل اقتصاد آزاد يا دموكراسي يا نظام اقتصادي فعلي، جهان شمول و كاملاً علمي و تجربي و عاري از پيش فرضهاي فلسفي خاص هستند، درباره همين دسته از محصولات غرب اتفاق مي افتد




 نظر دهید »

غربزدگی 1

23 اسفند 1394 توسط ملا معماری در این وادی

 




همه ما مشابه اين جملات را در برخورد با محصولات سخت افزاري و نرم افزاري غرب شنيده ايم:
«غرب يك كل واحد است. تمام اجزاي تمدني غرب از اقتصاد و سياست گرفته تا هنر و ورزش به واسطه روح واحد حاكم بر تمدن غرب در هم تنيده شده اند و اين روح واحد چيزي نيست جز اومانيسم. اومانيسم يعني رد خدا و نشاندن انسان بر جايگاه او. از همينجاست كه داستان خدايي بشر بر زمين آغاز مي شود. داستاني كه چون با رد معاد عجين است غايتي جز به حداكثر رسيدن رفاه و آسايش و لذت فردي و جمعي بشر را در همين دنيا نمي جويد. از همين روست كه تمام برساخته هاي بشر مدرن در پازلي اينچنين تفسير مي گردد و از همين روست كه مي گويند حضور هر پديده از غرب در ميان مردماني ديگر، حضور و نفوذ فرهنگ آنرا هم به همراه خواهد داشت.»
اين توضيحات براي همه ما آشناست. همه ما خوب مي دانيم كه اگر خود را «رها» به محصولات نرم افزاري و سخت افزاري غرب بسپاريم بتدريج دو اتفاق در ما خواهد افتاد. اولاً اهدافي كه آن محصولات به سمت آن هدفگيري شده اند به تدريج در ما برجسته تر مي شود و بر اهداف ديگر غلبه مي يابد و دوم اينكه بتدريج ساحت وجودي ما به همان انسان غربي نصفه نيمه –كه تنها بعد مادي را به رسميت مي شناسد- تقليل مي يابد. درست مثل پرنده اي كه چون مدتها از بال و پرش استفاده نكند و به دانه هاي زميني بيانديشد، بتدريج هم سوداي پريدن در او از ميان مي رود و هم بتدريج بال و پرش هم تحليل مي رود و بي رمقتر مي شود. اين دو همان چيزي هستند كه از آن به نفوذ فرهنگ «آنها» يا همان غربزدگي تعبير مي شود و ممكن است در افراد يا در مقياس كلان اجتماعي در يك جامعه اتفاق بيفتد. اين حالت تغيير و تحول دروني حالتي است كه در ميان دانشجويان حرفه اي، هنرمندان حرفه اي، تماشاچيان فوتبال حرفه اي و بازرگانان حرفه اي كشور ما و كم و زياد در ميان همه ما بوضوح قابل مشاهده است و در اين وبلاگ هم گاه و بيگاه بدان پرداخته شده است. درباره اثرات دانشگاه، سينما، ورزش، تكنولوژي، خود وبلاگ و ….
با اين حال سؤال اساسي هميشه اين بوده كه چگونه بايد با اين پديده ها برخورد كنيم؟


دو نظر موجود درباره نسبت ما و محصولات غربي


در باب نسبت ما و اين محصولات و بصورت كلي مدلهاي سخت افزاري و نرم افزاري زندگي و اجتماعي غربي دو نظر براي حفظ هويت ديني تمدن كنوني ما وجود دارد:
- نظر اول بر اين باور است كه يا بايد كل غرب را يكجا وارد كنيم و يا هيچ استفاده اي از آن محصولات نكنيم، چرا كه غرب يك كل در هم تنيده است. از آنجا كه قصد ما اين نيست كه غربي كامل شويم بنابراين چاره اي جز اين نيست كه به طراحي بومي و اسلامي دست بزنيم و به عبارت بهتر همه چيز را از نو بسازيم
- نظر دوم اما در مقابل اين نظر بر اين باور است كه با تفكيك «قالب» و «محتوا» - مي توان قالبهاي غربي را اخذ كرد و محتواي ديني درون آنها ريخت.- مثال معروف آنرا همه شنيده ام: با چاقو هم مي شود ميوه پوست كند هم مي شود آدم كشت، بسته به استفاده كننده- يعني سينما را آورد و بدست كارگردان مسلمان سپرد تا آنرا با محتواهاي اسلامي و انقلابي پر كند. يا دانشگاه و بانك و كارخانه و مراكز تجاري را آورد و براي اهداف اقتصادي كشور از آنها بهره جست و مثلاً در حوزه فرهنگ كار ديگري كرد. نسبت ميان قالب و محتوا نسبتي همچون نسبت ظاهر و باطن يا جسم و روح است ومنظور از محتوا در اينجا و سطور بعدي روح كلي حاكم بر قالبي است كه ما در ظاهر مي بينيم. اين روح كلي شامل انگيزه ها، كاربردها، علت وجودي و بستر معرفتي و فرهنگي زيرين پديده هاست كه در لايه هاي زيرين مفهومي عيني كه به چشم مي آيد، قرار مي گيرد.

ايرادات اين دو


كمي تأمل در هردو نظر نشان مي دهد كه ايرادات جدي به هردوي اينها وارد است و راه حل چيزي بينابين است:


* نظر اوّل لاجرم تماس با هر پديده غربي را نهي مي كند. از سوي ديگر بدست آمدن مدل جديد اجتماعي را به آينده موكول مي كند. مستقل از نقد جدي اي كه به اين نوع نگاه به توليد علم وجود دارد كه فرآيند توليد علم را يك فرآيند ذهني و انتزاعي تلقي مي كنند مشكل جدي اين نگاه بلاتكليف ماندن جامعه تا زمان پيدا شدن علم خالص اسلامي است. نقد جدي هم اين است كه نگاهي به تاريخ علم نشان مي دهد كه فرآيند تدوين ساختارهاي اجتماعي و نظريات پشتيبان آن يك فرآيند كارگاهي است و مستلزم سعي و خطا و اصلاح مداوم و هيچگاه روي كاغذ بدست نخواهد آمد.


* اما در نظر دوم تفكيكي اصالت پيدا كرده و آن تفكيك قالب و محتواست. در اينباره بايد گفت كه تفكيكي اينچنين ساده انگارانه است. علت آن اينست كه قالب و محتوا دو موجوديت مستقل از هم نيستند بلكه تلازم، تناسب و تطبيق بسياري با هم دارند. به عبارت بهتر بايد گفت قالب مسلماً از محتوا رنگ گرفته است، چرا كه قالب تجلي عيني و مسير تحقق عملي يك مفهوم غيرمادي و يك محتواي انتزاعي است و حتي در اكثر مواقع شكل گيري قالب زاييده محتواهايي است كه براي تحقق چنين «صورتي» يافته اند.
في المثل محصولي بسيار سخت افزاري مثل هواپيما را در نظر بگيريد. هواپيما قالبي است كه براي تحقق محتوايي همچون «حركت از نقطه اي به نقطه ديگر» به تدريج در طول سالها شكل گرفته است. محتواي «حركت از نقطه اي به نقطه ديگر» به تدريج و در طول سالها در بستر معرفتي غرب تكمله هايي را پذيرفته است، مثل حركت «سريعتر» از نقطه اي به نقطه ديگر يا حركت سريعتر «با نهايت آسايش و رفاه» از نقطه اي به نقطه ديگر و… چنين محتواهايي كه در حقيقت باطن اين صورتند و بستر فكري و معرفتي و جهان بيني پشت اين پديده را آشكار مي كنند كاملاً در اين قالب اثرگذار است. در شكل داخلي هواپيما و تزئينات موجود، در نحوه چينش صندليها، در انتخاب كارد پرواز و برخوردها و نوع پوشش آنها، در نوع خدمات و شكل سرويس دهي، در غذاهايي كه داده مي شود، در امكاناتي كه داخل هواپيما قرار مي گيرد و بسياري از چيزهاي ديگري كه وجود دارند و ما حضورشان را حس نمي كنيم و هريك به معناي خاصي و در طول مدت طولاني تكامل «هواپيما» -با تمام حواشي آن- در غرب به قالب قبلي افزوده شده است.

 

 نظر دهید »

شعری جانسوز زماتم بانو

23 اسفند 1394 توسط ملا معماری در این وادی

( قبل از اینکه شعر و بخونید بخاطر انتشار مضامین سخت و جانسوز از همه تون معذرت میخوام)


ای حضرت حوریه ای روح معانی

ای خاستگاه جلوه های لن ترانی

حالا نمیشد باز پیش ما بمانی؟

               ما را مبرّا کن از این دل نگرانی               

برخیز و بر اهل جهان پیغمبری کن               بر عالم و آدم دوباره سروری کن

امروز در دستان خود جارو گرفتی

دیروز حتی از علی هم رو گرفتی

امروز با شانه خم از گیسو گرفتی                دیروز خون لخته از پهلو گرفتی

نان می پزی اما دلم خوش نیست خانم

جان دادنت شایع شده مابین مردم

دیشب که خوابیدی تو را افسرده دیدم       گلگبرگ هایت را خم و پژمرده دیدم

رنگ کبودی که به رویت خورده دیدم

کابوس میدیدی تو را آزرده دیدم

این قصه ی تنهایی ات در کوچه ها چیست     گفتی نزن؛ من باردارم؛ ماجرا چیست؟

شهر مدینه زندگی ام را نظر زد

گرگ سقیفه ناگهان از کوچه سر زد

زهرا دم در رفت و او محکم به در زد

زهرای من را پیش چشم چل نفر زد

اهل مدینه عاقبت چه بد شدند آه                  با پا ز روی همسر من رد شدند آه

پشت در ماتکمده اخگر که پیچید

عمامه دور گردن حیدر که پیچید

پشت تو دائم چادر و معجر که پیچید                سوی ضریح پیکر تو در که پیچید

مسمار بین سینه ات جا باز کرد و

رفت و به سرعت محسنت را ناز کرد و

هر بار میگفتی نزن؛ یا مشت خوردی        با پشت دستی با چهار انگشت خوردی

شلاق از پیش و لگد از پشت خوردی

این ضربه هایی که به قصد کشت خوردی…

من خورده بودم زود تر افتاده بودم                  زیر دری که سوخته جان داده بودم

حق نگذرد از قنفذ و جرم گزافش

دیدم که در کوچه چه جوری با غلافش

زد روی آرنج تو با آن انعطافش

پاداش هم میگیرد از کار خلافش

در بین آن کوچه چه کاری داد دستت                   از قسمت پهنا زد و افتاد دستت

باید نخ و سوزن بگیری پر بدوزی

یک پیرهن با چندتا معجر بدوزی

پیراهنی ایمن ز یک لشگر بدوزی                         زیر گلو را بلکه محکم تر بدوزی

شاید که روی این یقه، خنجر نیامد

شاید ته گودال از تن در نیامد

وقتی حسینت تشنه لب افتاده باشد                 در چنگ یک مرد عرب افتاده باشد

ای کاش قتل او به شب افتاده باشد

یا جای صورت به عقب افتاده باشد

اینگونه نه از پشت گردن خون می آید             نه؛ پیرهن از پیکرش بیرون می آید

روزی ز فرق دخترت مو می کشند و

از دست دخترها النگو می کشند و

الواط ها در خیمه چاقو می کشند و

ناموس زهرا را به هر سو می کشند و


شاعر : حسین قربانچه


 نظر دهید »

شعری برای بانو

23 اسفند 1394 توسط ملا معماری در این وادی

یادمان باشد ولــایــــــــت یادگار فاطمه است

هر که مولایش علی شد از تبار فاطمه است

یادمان باشد فداییّ علی مرتضی

بازوی بشکسته و چشمان زار فاطمه است

یادمان باشد که آثار حمایت از علی

روی چشمان کبود و اشک بار فاطمه است

یادمان باشد که سیلی زد عدو بر روی او

بیت الاحزان شاهد چشمان تار فاطمه است

یادمان باشد که پیغمبر سفارش کرده بود

در میان عرش حتی بی قرار فاطمه است

آن که سیلی زد بر او گوش فلک را پاره کرد

هستی از روز ازل دور مدار فاطمه است

جمله ی لولاک را در وصف او فرموده اند

چرخش چرخ فلک از اعتبار فاطمه است

مانده ام در مدح او زیرا که مداحش خداست

خلق ارباب دوعالم شاهکار فاطمه است

از برای فاطمه در عرش اگر باشد حرم

حضرت جبریل شاید کفشدار فاطمه است

یادمان باشد که قلب عاشقان مرتضی

تا قیام حضرت حجت مزار فاطمه است



 نظر دهید »

چرا خانه ی خدا مربع است ؟(2)

21 اسفند 1394 توسط ملا معماری در این وادی

مسجد الحرام اولین بنایی است که برای عبادت ایجاد شده است: « از ابن شهرآشوب، از امیر المؤمنین ع روایت شده كه در معناى آیه‏” إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ …” به مردى كه پرسید: آیا راستى كعبه اولین بیت است؟ فرمود:” نه، قبل از كعبه خانه‏هایى دیگر نیز بوده، لیكن كعبه اولین خانه مباركى است كه براى مردم بنا نهاده شد. خانه‏اى كه در آن هدایت و رحمت و بركت است و اولین كسى كه آن را بنا نهاد ابراهیم بود، و بعد از او قومى از عرب جرهم آن را بنا كردند، و باز گذشت روزگار آن را ویران كرد، عمالقه براى بار سوم بنایش كردند، و براى نوبت چهارم، قریش آن را تجدید بنا نمودند.

اسامی خانه خدا:


کعبه، خانه‌ای به شکل مربع


از روایات استفاده مى‌شود که علت نامگذارى خانه خدا به کعبه این است که به شکل مربع است. از امام صادق(ع) پرسیدند: چرا خانه کعبه، کعبه نامیده شده است؟ آن حضرت فرمود: زیرا این خانه به شکل مربع است، پرسیدند: چرا به صورت مربع آفریده شده؟ امام فرمود: چون خانه کعبه در برابر بیت المعمور ( بيت المعمور به معناي خانه آباد است. اين تركيب در قرآن مجيد فقط يك بار در سوره «طور» آمده است. خداوند به بيت‏المعمور سوگند ياد كرده است. بيت المعمور جايگاهي است در آسمان كه احترام آن همچون احترام كعبه در زمين است. در آسمان دنيا، دقيقاً مقابل كعبه، خانه‏اي وجود دارد كه نام آن «ضُراح» است، برابري آن با كعبه به گونه‏اي است كه اگر پايين بيايد روي كعبه خواهد آمد. «ابن كوّاء» از حضرت علي ( عليه السلام ) پرسيد: بيت المعمور چيست ؟ حضرت فرمود: بيت المعمور همان ضُراح است كه برفراز آسمان‏هاي هفت گانه و زير عرش قرار دارد. هر روز هفتاد هزار فرشته وارد آن مي‏شوند و تا روز قيامت باز نمي‏گردند. «قتاده» از رسول خدا ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) نقل كرده كه فرمود: بيت‏المعمور مسجدي است در آسمان كه زير آن كعبه قرار گرفته است. بيت المعمور را به آن جهت اين نام نهادند كه همه روزه هفتاد هزار فرشته در آن نماز مي‏گزارند. و شبانگاه فرود آمده، گرد كعبه طواف مي‏كنند و آنگاه بر پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) درود مي‏فرستند و پس از آن باز مي‏گردند و تا روز قيامت ديگر نوبت به آنها نخواهد رسيد. در روايات، كعبه را تنزل عرش و محاذي بيت معمور و عرش خدا و طواف اطراف كعبه را، همانند طواف فرشتگان در اطراف عرش اله مي‏دانند، كه عرش به صورت بيت معمور تنزل كرده و بيت معمور هم به صورت كعبه در عالم طبيعت جلوه كرده است .) قرار دارد و بیت المعمور به شکل مربع است، پرسیدند: چرا بیت‌المعمور به شکل مربع آفریده شده است؟ فرمود: چون بیت‌المعمور در برابر عرش قرار گرفته است و عرش به شکل مربع است، پرسیدند: چرا عرش به شکل مربع آفریده شد؟ امام فرمودند: زیرا کلماتى که اسلام بر آنها پایه ریزى شده، چهار کلمه است و آنها عبارتند از: «سبحان اللّه ، الحمدللّه ، لااله الاّ اللّه واللّه اکبر .

بکّه خانه خداست


از بعضى روایات استفاده مى‌شود که کلمه بکّه به محلى که خانه خدا آنجا واقع شده اطلاق مى‌شود و کلمه مکّه به تمام شهر یا حرم اطلاق مى‌شود.
از امام باقر(ع) روایت شده است که آن حضرت علیه السلام فرمود: بکّه محلى است که خانه خدا در آنجا واقع شده و مکه تمام جاهایى است که حرم آن را فرا مى‌گیرد و از امام صادق(ع) روایت شده است که آن حضرت فرمود: مکان خانه، بکّه و خود شهر، مکه است
اما فلسفه نامگذارى خانه خدا به این نام چیست؟ عبداللّه بن سنان مى‌گوید: از امام صادق(ع) پرسیدم چرا کعبه را بکّه نامیده‌اند؟ امام(ع) فرمود: چون مردم پیرامون خانه کعبه و در درون آن گریه نموده و اشک مى‌ریزند.

البیت العتیق

سر نامگذارى خانه خدا به این نام، یکى از این سه امر است

الف) کلمه عتیق به معناى آزاد شده است یعنى کسى ادعاى ملکیت آن را ندارد. العبد العتیق یعنى بنده‌اى که آزاد شده است و چون خانه کعبه از قید مملوکیت آزاد است و کسى ادعاى ملکیت آن را ندارد لذا خانه کعبه را البیت العتیق، یعنى خانه آزاد نامیده اند .

ابوحمزه ثمالى مى‌گوید: از امام محمد باقر(ع) در مسجدالحرام پرسیدم: چرا خداوند خانه کعبه را العتیق نامیده است؟ آن حضرت پاسخ داد: هیچ خانه اى در روى زمین وجود ندارد که خداوند آن را آفریده باشد مگر اینکه داراى آقا و کسانى باشد که در آن مى نشینند، فقط خانه کعبه است که کسى در آن سکونت ندارد و کسى جز خداوند، آقاى آن نیست، پس خانه کعبه آزاد است .

ب) کلمه عتیق به معناى قدیمى هم آمده است و ممکن است علت نامگذارى خانه کعبه به بیت العتیق این باشد که خانه کعبه، قدیمی ترین و نخستین خانه اى است که در روى زمین بنا نهاده شده است .

ج) روایات اسلامى بیانگر این واقعیت است که خداوند، خانه کعبه را توسط ملائکه با حضرت آدم (ع) بنا نهاد و این خانه تا مدتها در همین مکان کنونى بود ولى پس از طوفان نوح(ع) که تمام زمین را آب فراگرفت، خداوند بارى تعالى آن خانه را از مکان کنونى برداشته و به آسمان و عالم قدس منتقل نمود و در واقع خانه کعبه را از غرق شدن نجات داد و علت نامگذارى خانه کعبه به البیت العتیق این است که این خانه در آن زمان از غرق شدن نجات پیدا کرده است. از امام صادق(ع) روایت شده است که آن حضرت فرمود: خانه کعبه را البیت العتیق نامیده اند چون از غرق شدن نجات داده شد .

بیت الحرام


در قرآن کریم، خداوند کلمه بیت را در چند مورد به ذات اقدسش اضافه نموده است؛ مانند آیه 125 از سوره بقره و آیه 26 از سوره حج ولى از خانه کعبه بیت اللّه الحرام نام نبرده است .

اما در روایات در موارد زیادى از خانه کعبه با این عنوان نام برده شده است و از امام صادق(ع) که راجع به فلسفه نامگذارى خانه کعبه به این نام پرسیده اند، آن حضرت فرموده است: خانه کعبه را بیت اللّه الحرام نامیده اند، چون بر مشرکین حرام شده است که داخل کعبه روند .

عظمت و حرمت کعبه

خانه کعبه از حرمت ویژه‌اى برخوردار است. خداوند بارى تعالى به این خانه نظر خاصى دارد و هیچ کس جرأت جسارت و بى‌احترامى به این خانه را ندارد، زیرا کسى که به خانه کعبه بى‌احترامى کند و حرمت آن را هتک نماید، قطعاً مورد عقوبت دنیوى و اخروى خداوند قرار خواهد گرفت .

در زمانهاى گذشته و قبل از ظهور اسلام، بعضى از قبائل قصد هتک حرمت و انهدام خانه کعبه را نمودند ولى خداوند از عملى شدن قصد آنان جلوگیرى نمود و بر آنان عذاب نازل کرد. همانطور که در داستان اصحاب فیل و ابرهه، گویاى این واقعیت است، خداوند در قرآن کریم درباره این مطلب، سوره‌اى را نازل کرده و مى‌فرماید: اءَلَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِاَصْحابِ الفیل اءَلَمْ یَجْعَلْ کَیْدَهُمْ فی تَضلیل وَاءَرسَلَ عَلَیْهِمْ طَیْراً اَبابِیل تَرمْیهِمْ بِحِجارَةٍ مِنْ سِجِّیل فَجَعَلَهُمْ کَعَصْفٍ مَاءَکُولٍ. یعنى: آیا ندیدى که پروردگارت با اصحاب فیل چه کرد؟ آیا نیرنگ آنان را تباه نساخت؟ و بر آنان پرندگانى را گروه گروه فرستاد که انسان را سنگى از گل مى‌انداختند و سپس آنان را مانند کاه برگهاى خورده شده گردانید .

موقعیت جغرافیایی

    کعبه معجزه بزرگ معماری و جغرافیایی

تحقيقات نشان داده است كه كعبه مشرفه دقيقا در مركز كره زمين قرار گرفته است. روزنامه الرياض چاپ عربستان به نقل از “مسلم شلتوت” استاد مركز ملي تحقيقات خورشيد و فضاي مصر نوشته است : تحقيقات فلكي همچنين نشان داده است كه ركن كعبه درست به سمت چهار جهت اصلي ( شرق ، غرب ،شمال و جنوب ) قرار گرفته است. وي افزود:
اين تحقيقات تاكيد دارد “حجرالاسود” به سمت شرق ، ركن يماني به سمت جنوب ، ركن شامي به سمت شمال و ركن مقابل حجر الاسود نيز به سمت غرب قرار گرفته است. اين استاد امور فلكي با بيان اين كه در واقع اركان كعبه مشرفه از بدو خلقت نشانگر ۴جهت اصلي بوده است ، اظهار داشت : كعبه نشان از يك معجزه بزرگ در زمينه معماري و جغرافيا دارد.


مکه مکرمه مرکز کره زمين است:


جهان در سال 1977 به شدت دچار شگفتي گشت، آنگاه که حقيقت علمي جديدي کشف شد. مبني بر اينكه مکه مکرمه مرکز خشکي‌ها در کره زمين است. اين کشف نتيجه تلاش و کاوشهاي مستمر چند ساله‌اي بود که با مطالعات زياد و با استفاده از ابزارآلات جغرافيايي و رسم جدول و نقشه‌هاي جغرافيايي بدست آمد. دانشمند مسلمان دکترحسين کمال الدين(ره) داستان اين کشف عجيب را چنين نقل مي‌کند: بحث و کاوشم را شروع کردم و هدفم غير از اين بود و دنبال چيز ديگري بودم، هدفم ساختن وسيله‌اي بود تا به هر انساني کمک کند تا جهت قبله را به اونشان دهد زيرا من در مسافرتهايي که داشتم به اين مشکل برخورد مي كردم و اين مشکل براي هر مسلماني پيش مي‌آيد، بخصوص در شهرهايي که در آن مسجدي نيست که جهت قبله را به ما نشان دهد. به فکر افتادم تا نقشه جديدي براي کره زمين رسم كنم و بر روي آن نقشه جهت‌هاي قبله را بدست آورم. اول مدارها و خطهاي شمالي و جنوبي، عمودي و افقي سپس پنج قاره را کشيدم ناگهان چيز عجيبي به ذهنم خطور کرد و حيرت‌زده شدم و آن اين بود که مکه مکرمه در وسط خشکي‌هاي جهان قرارگرفته است.
پرگاري برداشتم و نوک آن را برروي مکه مکرمه نهادم و نوک ديگر بر روي آخرين نقطه خشکي در شرق و اندازه گرفتم و يک بارديگر نوک آن را برروي مکه مکرمه نهادم و نوک ديگر را برروي آخرين نقطه خشکي در غرب و ديدم اندازه هر دو با هم برابر است. به اين نتيجه رسيدم خشکي‌هاي جهان بطور مساوي اطراف مکه مکرمه تقسيم شده‌اند و فهميدم که در اين‌صورت مکه مکرمه مرکز خشکي‌هاي جهان است. نقشه‌ي جهان قديم را بيرون آوردم، نقشه قبل از کشف قاره آمريکا و استراليا و مطالعاتم را ادامه دادم باز متوجه شدم که طبق نقشه قديم هم مکه مکرمه مرکزخشکي هاي جهان است. ذكر چهار نكته در اين مورد نياز است





مکه مکرمه مرکز جاذبه زمين است


علوم جديد کشف کرده است كه مکه مکرمه مرکز جاذبه زمين در جهان است. اين چيزي است که يك دانشمند و جغرافي‌دان آمريکايي به آن رسيده است درحالي که هيچ عقيده و ايماني نسبت به آن نداشته است. او شبانه ‌روز در کارگاهش جلو نقشه‌هاي زمين مي‌ايستاد و با استفاده از ابزارآلات جغرافياي به اين نتيجه رسيد که مرکز جاذبه زمين مکه مکرمه است. اين كشف پرده از يك راز برمي‌دارد و آن اينكه انسان فطرتاً به سوي مکه مکرمه متمايل است. زمين، کوهها، خيابانها و خانه‌ها و هر آنچه در آن است انسان را به سوي خود جذب مي‌کند و اين احساسي است که از آغاز خلقت زمين وجود داشته است.

مکه مکرمه و ساعت جهاني:


جهان امروز زمان و ساعتش را با زمان و ساعت شهر گرينويچ (شهري در جنوب لندن) تنظيم مي‌کند در همايش سال 1884 در شهر واشنگتن كلمبيا به خاطر نفوذ و قدرت انگليس چون ابرقدرت آن زمان بود مقررشد كه شهر گرينويچ محل شروع زمان در کره زمين باشد. از آن به بعد آن شهر را نقطه شروع زمان قراردادند و بعد خطوط طولي زمين را ترسيم کرده و زمين را به 24 قسمت تقسيم نموده و نصف‌النهار مبدأ را آنجا قرار دادند. اين عمل از دو جهت داراي اشكال است، اولاً خط طولي شهر گرينويچ به مقدار 5/8 درجه با خط مغناطيسي زمين زاويه دارد و ثانياً شهر گرينويچ يک شهر نمونه با ويژگيهاي خاص نيست که ديگر کشورهاي دنيا ساعتشان را طبق آن تنظيم کنند. شهر نمونه‌اي که مردم بايد زمانشان را طبق آنجا تنظيم کنند بايد خط مغناطيس شمالي آن بر خط شمال حقيقي (جغرافيايي) قرار گرفته باشد و اين جز در مورد شهر مكه صدق نمي‌كند. بسياري از دانشمندان و مردم در اين زمانه به اين مطلب توجه کرده اند به طوري که کانال الجزيره و ديگر کانالهاي اسلامي ساعتشان را طبق ساعت و زمان مکه مکرمه تنظيم مي‌کنند. البته ساعت گرينويچ را نيز به خاطر شهرت آن ذكر مي‌كنند، بايد دانست که ساعت مکه مکرمه دقيقترين زمان در جهان را نشان مي‌دهد


طواف دور خانه ی خدا در جهت خلاف عقربه های ساعت است:


حسین اردکانی، دکترای علم فیزیک و از شاگردان پروفسور حسابی در گفت وگو با خبرنگار جامعه فارس گفت: هر آنچه در شارع مقدس وجود دارد دارای مبنای علمی است به طوری که در اعمال حج آمده است که جهت حرکت برای طواف به سمت چپ و خلاف جهت عقربه های ساعت باشد یا اینکه اکثر مراجع تقلید می گویند که بهتر است در ناحیه در خانه خدا تا مقام ابراهیم طواف انجام شود.
وی افزود: تمام اینها از نظر علم فیزیک قابل اثبات است. در نیمکره شمالی که خانه خدا واقع شده است وقتی هر ذره یا جسمی خلاف جهت عقربه های ساعت بچرخد 5 نیرو به آن وارد می شود که جمع این نیروها و انرژی ها به سمت داخل است. در بحث طواف هم همین است، ذرات در اینجا انسان ها هستند و مجموع این نیروها نیز به سمت مرکز که همان خانه خداست هدایت می شود.
این فیزیکدان ادامه داد: اگر در طواف، چرخش به سمت راست انجام می شد در علم فیزیک آمده است که گریز از مرکز رخ می داد و طبق قانون فیزیک ذرات که در اینجا انسان ها هستند به سمت بیرون پرتاب می شدند و نیروی آنها به سمت مرکز که همان خانه خداست هدایت نمی شد.
اردکانی گفت: حالا اگر خانه خدا در نیمکره جنوبی واقع می شد حتماً در دین ما تأکید بر این می شد که باید در جهت عقربه‌های ساعت یعنی به سمت راست، طواف خانه خدا انجام شود.
وی درباره تأکید بر طواف بین در خانه خدا و مقام ابراهیم نیز اظهار داشت: هر جسم متحرکی که حرکت دورانی دارد اگر شعاع کم شود، سرعت آن به طور ناخودآگاه زیادتر می شود و تمایل و تمرکز آن به سمت داخل و مرکز بیشتر می شود.



 نظر دهید »

چرا خانه ی خدا مربع ( مکعب )است؟

21 اسفند 1394 توسط ملا معماری در این وادی

در این وبلاگ سعی بر این است که به جنبه های معماری اسلامی - ایرانی پرداخته شود به خصوص که در زمان حاضر توجه به سبک زندگی اسلامی نیز بیشتر شده است ولی باید بگویم یکی از مسایل مهم و جدا نشدنی از این سبک زندکی معماری و سبک خانه های ماست که تاثیر گذار بر فرهنگ و نحوه ی عملکرد ما دارد که بر خود این وظیفه مهم را میدانم بررسی هایی که در این 3 سال تحصیل در حوزه و دوران کار در رشته معماری (7 سال) به مرور در وبلاگم بگذارم . انشاالله مثمر ثمر باشد 

در ابتدا  با جمع آوری های اطلاعاتی که در بدو ورود به حوزه در پاسخ به سوالاتم بوده است در همین زمینه ها شروع میکنم .

چرا خانه ی خدا مربع ( مکعب )است؟



 نظر دهید »

گریه کنندگان عالم

21 اسفند 1394 توسط ملا معماری در این وادی

از امام صادق (ع) روايت شده است: پنج نفر در زمره كسانى هستند كه بسيار گريسته‏ اند و آنها عبارتند از:

آدم،

                  يعقوب،

                               يوسف،

                                             فاطمه زهرا (س) و

                                                                           على بن الحسين (ع)





 نظر دهید »

معنای اذکار الهی از زبان رسول خدا

21 اسفند 1394 توسط ملا معماری در این وادی


چند نفر يهودى محضر رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله رسيدند دانشمندترين آنها به حضرت عرض كرد:

بفرماييد تفسير: سبحان اللَّه و الحمد للَّه و لا اله الّا اللَّه و اللَّه اكبر چيست؟

نبىّ اكرم صلّى اللَّه عليه و آله فرمودند: خداوند عزّ و جلّ مى‏ داند كه بنى آدم بر خدا دروغ مى‏ بندند لذا فرموده: سبحان اللَّه يعنى خدا منزّه و مبرّا است از آنچه انسانها مى‏ گويند.

و امّا الحمد للَّه: خداوند عزّ و جلّ مى‏ داند كه بندگان شكر نعمتش را اداء نمى‏ كنند لذا پيش از آن كه بندگان او را حمد كنند او خودش را ستوده و اين حمد الهى و ستودنش اوّلين كلامى است كه اگر نمى‏ بود هرگز خدا به احدى نعمتى نمى‏ داد.

و عبارت لا اله الّا اللَّه يعنى شهادت به وحدانيّت حقّ تعالى، اعمال بندگان قبول نمى‏ شود مگر به آن و اين كلمه تقوى است كه در روز قيامت ترازوى عمل به واسطه‏اش سنگين مى‏ شود.

و امّا اللَّه اكبر بالاترين كلمات و نزد خدا محبوب‏ترين آنها است يعنى شى‏ء در عالم وجود بزرگتر از حقّ تعالى نيست و نماز صحيحا واقع نمى‏ شود مگر به واسطه آن زيرا نماز بر خداوند عزيز و ارجمند است و اللَّه اسم عزيز و ارجمند حقّ عزّ و جلّ مى‏ باشد.

يهودى گفت: اى محمّد راست گفتى، پاداش كسى كه اين كلمات را بگويد چيست؟


حضرت فرمودند: هنگامى كه بنده بگويد: سبحان اللَّه تمام موجودات زير عرش با او خدا را تسبيح مى‏ كنند پس حقّ تعالى به گوينده‏ اش ده مقابل اجر و ثواب مى‏ دهد و زمانى كه بگويد: الحمد اللَّه، حقّ تعالى نعمت‏هاى دنيا در حالى كه وصل به نعمت‏هاى آخرت شده‏ اند را به او ارزانى مى‏ فرمايد و اين كلمه، كلمه‏ اى است كه هر گاه اهل بهشت داخل آن مى ‏شوند بر زبان جارى مى‏ سازند و تمام كلماتى كه در دنيا شخص مى‏ گويد قطع و محو شده مگر الحمد للَّه و امّا لا اله الّا اللَّه، پاداش آن بهشت است.


علل الشرائع / ترجمه ذهنى تهرانى، ج‏1، ص: 801

 


 نظر دهید »

درود بر بانوی بی زمان

21 اسفند 1394 توسط ملا معماری در این وادی

 

درودهای خداوند و فرشتگان و حاملان عرش او و همه آفریدگان زمینی و آسمانی بر آن گوهر قدسی باد که قالب انسانی یافت. آن صورت نفس کلّی، فیض بخش عوالم عقلانی، پاره حقیقت نبوی، سرآمد نگاه انوار علوی، سرچشمه های اسرار فاطمی، رهایی یافته و رهایی دهنده دوستدارانش از آتش دوزخ، میوه درخت یقین، بانوی بانوان دو عالم، شناخته ارج و ناشناخته مزار، روشنیِ چشم رسول و زهرای پاک بتول



 نظر دهید »

پرسش دخت نبی از پدرشان در مورد نماز

21 اسفند 1394 توسط ملا معماری در این وادی


فاطمه زهرا(سلام الله عليها) از پدر بزرگوارش پرسيد:

پدر جان ، يا رسول الله ! زنان و مردانى كه نسبت به نماز بى اعتنا هستند و نماز را سبك مى شمارند، چه عواقبى را در پيش دارند؟

رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:

اى فاطمه جان ! هر كسى از مردان و زنان نمازش را سبك بشمارد، خداوند او را به پانزده بلا مبتلا مى سازد: شش مورد در دنيا: سه مورد در وقت مرگ ، و سه مورد آنها در قبر و سه مورد در قيامت زمانى كه از قبر خارج شود.

الف ) اما آن شش بلايى كه در دنيا دامنگيرش مى شود:

1- خداوند بركت را از عمرش مى برد.
2- خداوند بركت را از رزقش مى برد.
3- خداوند عزوجل سيماى صالحين را از چهره اش محو مى كند.
4- هر عملى كه انجام مى دهد پاداش داده نمى شود.
5- دعايش به آسمان نمى رود.
6- بهره اى از صالحين براى او نيست .

ب ) اما آن سه بلايى كه هنگام مرگ گرفتارش خواهد شد:

1- ذليل از دنيا مى رود.
2- هنگام مرگ در حال گرسنگى خواهد بود.
3- تشنه از دنيا خواهد رفت ، اگر چه آب نهرهاى دنيا را به او بدهند.

ج ) اما آن سه بلايى كه در قبر دامنگيرش مى شود:

1- خداوند ملكى در قبر براى او مى گمارد تا او را زجر دهد.
2- قبرش براى او تنگ خواهد شد.
3- گرفتار ظلمت و تاريكى قبر خواهد شد.

د) اما آن سه بلايى كه در روز قيامت گرفتارش خواهد شد:

1- خداوند ملكى را موكل مى سازد تا او را با صورت بر زمين بكشد، در حالى كه خلايق تماشا مى كنند.
2- محاسبه اعمالش به سختى انجام مى شود.
3- خدا به نظر لطف به او نمى نگرد و براى اوست عذاب هميشگى


 نظر دهید »

بانو فاطمه

21 اسفند 1394 توسط ملا معماری در این وادی

چرا فاطمه (س ) را زهرا گويند؟!
راوى مى گويد: از امام حسن عسكرى عليه السلام پرسيدم : چرا فاطمه عليهاالسلام را زهرا مى گويند؟
فرمود: زيرا (نور معنوى ) چهره اش در سه وقت بر على مى درخشيد. اول روز مثل خورشيد و ظهر همچون بدر ماه و در هنگام غروب همچون ستاره درخشان….


مقام معنوى فاطمه زهرا عليهاالسلام در كلام امام خمينى قدس سره

 زنى كه در حجره اى كوچك و خانه اى محقر انسان هايى تربيت كرد كه نورشان از بسيط خاك تا آن سوى افلاك و از عالم ملك تا آن سوى ملكوت اعلا مى درخشد
حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام يك زن معمولى نبوده است ، يك زن روحانى ، يك زن ملكوتى ، يك زن به تمام معنا انسان ، تمام نسخه انسانيت ، تمام حقيقت زن ، تمام حقيقت انسان
مساءله آمدن جبرئيل براى كسى يك مساءله ساده نيست ، خيال نشود كه جبرئيل براى هر كسى مى آيد و امكان دارد بيايد، اين يك تناسب لازم است بين روح آن كسى كه جبرئيل مى خواهد بيايد و مقام جبرئيل كه روح اعظم است ….اين معنا و اين تناسب بين جبرئيل كه روح اعظم است و انبياى درجه اول بوده است ، مثل رسول خدا و موسى و عيسى و ابراهيم و امثال اينها، بين همه كسى نبوده است ، بعد از اين هم بين كسى ديگر نشده است ، حتى درباره ائمه هم من نديده ام كه وارد شده باشد اين طور كه جبرئيل بر آن ها نازل شده باشد



 نظر دهید »
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

راه بی زمان

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • داستانهایی ناگفته از پیامبران
  • بناهای اسلامی ایران
  • بناهای اسلامی جهان
  • داستانهای کوتاه
  • حکمت و هنر اسلامی
  • اقتصاد مقاومتی در خانه ما
  • تواشیح و شعر های مناسبتی
  • نکاتی در مورد تحقیق و پژوهش
  • دانشمندان مسلمان
  • کاریکاتور موضوعات اجتماعی
  • عکس نوشته
  • خبر های کوتاه حوزه ما
  • ماه خدا .رمضان
  • دلتنگی من و امامم
  • سید علی خامنه ای
  • حکایتهایی از امامان
  • حکایتهایی از بزرگان
  • ماه محمد .شعبان
  • احادیث تلنگری
  • خیلی دور خیلی نزدیک
  • رژیم غذایی
  • بهار نوشدن دلها
  • ادعیه های رد نخور
  • امام جعفر صادق
  • مبارزه با نفوذ
  • شهدای بی مرز
  • داستان های کوتاه خودم
  • مکتب عاشورایی
  • چهل حدیث

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس